عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک


قسمت سی و هشت





نامه اش ازانگلیس رسید
"خب بچه دار شدنمان چشمم را روشن کرد....
همسر عزیزم شرمنده ک در این وضع در کنارت نیستم ....
تو خوب میدانی ک نبودنم بی علت نیست و اینجا برای درمان هستم....خیلی نگران حالت هستم....من را از خودت بی خبر نگذار...
امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد....گفته بودی از زایمان میترسی...نگران نباش،فقط ب این فکر کن ک موجودی زنده از تو متولد میشود....

بعد از دو ماه ایوب برگشت....
از ریز و درشت اتفاقاتی ک برایش افتاده بود ،تعریف میکرد...
میگفت"عادت کرده ام مثل پروانه دورم بگردی ،همیشه کنارم باشی....توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم"
با لبخند نگاهش کردم.....



تکیه داد ب پشتی
-شهلا......؟
این خانم ها موهایشان خود به خود رنگی نیست ،هست؟؟؟؟؟؟
چشم هایم را ریز کردم
-چشمم روشن!!......کدام خانم ها؟
-خانم های اینجا و انجا ک بودم.....
خنده ام گرفت.....



-نخیر مال خودشان نیست،رنگشان میکنند....
-خب،تو چرا نمیکنی؟
-چون خرج داره حاج اقا......
فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم.....
خیلی خوشش امد
گفت"قشنگ شدی،ولی نمی،ارزد..شهلا..."
آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم......
چیزی نگذشت ک.ثبت نام کرد برود جبهه...


-کجا ب سلامتی؟
-میروم منطقه...
-بااین حال و روزت؟اخه تو چه ب درده جبهه میخوری؟با این دست های بسته......
-سر برانکارد رو ک میتونم بگیرم.....
از همان روز اول میدانستم به کسی دل میبندم که ب چیز با ارزشی تری دل بسته است...
و اگر راهی پیدا کند تا ب ان برسد نباید مانعش بشوم.....



ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

عاشقانه های پاکقسمت سی و نهموقع ب دنیا امدن محمد حسین ،اقاجو...

عاشقانه های پاکقسمت چهلروز تعطیل رسیده بود و نمیشد دنبال خان...

عاشقانه های پاکباز میخندی ومیپرسی که حالت بهتر استباز میخندم...

عاشقانه های پاکبزرگی:تیکه کلامش بود.فرق نمیکرد موقع سلام یا ...

ظلمی ک ب ییلدیز میشه ب هیچکس تا حالا نشده💔🥀ملک شخصیت منفی شد...

ای مالک سوگند به خدا مرگ تو،جهانی را محزون و جهانی را خوشحال...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط