پارت

پارت۵۵

ژان که افتاد یهویی پلاک زنجیر که تو مکان ممنوعه دیده بودو از گردنش باز شد و افتاد

ییبو که با چینیونگ درگیر بود شوکای اومد ژان بلند کنه که چشمش به پلاک زنجیر ژان افتاد
شوکای.. این چیه

ژان..اون برای منه
شوکای ..اینو از کجا آوردی
ژان.. چرا میپرسی

شوکای..گفتم اینو از کجا آوردی(باصدای بلند)
ییبو با شنیدن صدای شوکای چینیونگ ول کرد و اومد پیش ژان و شوکای

شوکای دست ژان محکم گرفت و گفت
شوکای.. بهت میگم اینو از کجا آوردی

ژان.. پیداش کردم ولم کن داره دردم میاد
ییبودست شوکای پس زد و گفت
ییبو.. چی داری میگی مگه نمی‌بینی افتاده بزار اول بلند شه بعد حرف بزن

شوکای.. تو چی میدونی آخه من باید بدونم این از کجا اومده

ژان .. اینو از کتاب خانه ممنوعه نیانگما پیدا کردم چطور مگه

شوکای میخواست اونو برداره که انگار یه طلسم آجیبی داشت که نمیتونست بهش دست بزنه

ژان.. مشکلت چیه
پلاک زنجیرو برداشت

ییبو.. میشه بگی موضوع چیه
شوکای ناراحت شد و رفت

ییبو.. دقیقا اینو از کجا پیدا کردی

ژان.. اینو وقتی داشتیم توکتابخانه ممنوعه می‌گشتیم یهویی تو حیات دیدم یه پیرمرده
یهو ژان یادش اومد اون پیرمرده که تو دهکده بود در واقع همونی بود که تو حیات بود

ژان.. این درست نیست
ییبو.مگه چی شده

ژان ..من مطمئنم اون پیرمرده که تو حیات بود همین پیرمرده که تو دهکده ما باهاش ملاقات کردیم

ییبو.یعنی اون ای پلاک زنجیر انداخته تو حیات

ژان..نمیدونم اما فکر کنم عمدا اینو تو حیات انداخته بود

ییبو.. پس این پلاک زنجیر چیزه معمولی نیست
ژان ..باید اول از شوکای بپرسیم که رابطش با این پلاک چیه

ییبو به نظرم خودت بپرس
ژان باشه
دیدگاه ها (۰)

پارت۵۶دینگ یوشی یه نامه برای لوسی فرستاد چن ژیوان نامه بورد ...

پارت۵۷ژان اومد پیش شوکای بهش گفتژان.. چرا بیرونی شام نخوردی ...

پارت۵۴شوکای به ژان جادوی یاد میداد و ژان خیلی خوب یاد می‌گرف...

پارت۵۳لیژان و دینگ در حال تربیت بدنی سربازا بودن یکی از سربا...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p83تو همین لحضه همه ارتش داشتن مقاومت میکردن ولی انسان ها د...

p..90همگی قدرتشونو گزاشته بودن وداشتن ییبو مهرموم میکردن دین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط