PART

PART_10

لینو و خواهرش تا ساعت ۱۱ شب داشتن لیست رو بررسی میکردن
تا اینکه لینو گفت

لینو:نظرت چیه نسکافه بخوریم؟

خواهرش:عالیه....

در همین حین که لینو داشت نسکافه آماده میکرد خواهرش ازش پرسید

خواهر لینو:اون پسره کیه؟

لینو:یکی از دانش آموزام

خواهر لینو: برای چی اومده خونه ی تو؟

لینو:*احساس کردم قلبم فشرده میشه*داستانش طولانیه

خواهر لینو:خب تعریف کن

لینو :صبر کن

لینو محظ احتیاط رفت اتاق جیسونگ و با چهره ی غرق در خواب جیسونگ مواجه شد
لینو به خاطر کیوتی اون بشررر لبخندی زد و زیر لب گفت

لینو:چقد شبیه سنجابی

یهو به گوشیه جیسونگ پیام اومد
لینو به طور اتفاقی پیام رو دید و خوند
آدرس یه کافه بود


و اینبار ما لینو رو داشتیم که از روی کنجکاوی کمونده بود جیسونگ رو بیدار بکنه و ازش بپرسه اما این کارو نکرد

(ادمین بمرده)

لینو آروم از اتاق اومد بیرون و درو بست و سمت مبل رفت و روش نشست و کل ماجرا رو برای خواهرش تعریف کرد.....
#استاد_جذاب
دیدگاه ها (۴)

PART_11خواهرش بعد از شنیدن قضیه گفتخواهرش:اوممم شاید بشه بهش...

PART_12ساعت08:05_فرداویو جیسونگ:::::از خواب بیدار شدمصدای در...

PART_9از در یه خانوم شبیه خوده لینو وارد شدهان بعد شنیدن کلم...

PART_8لینو:نه این دنیاست که اضافیهبیخیالشوسایلت رو جمع کنجیس...

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)Part: 12هیون‌سو: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط