PART

PART_9
از در یه خانوم شبیه خوده لینو وارد شد

هان بعد شنیدن کلمه ی دارلینگ سرجاش میخکوب شده بود و چشمش به در بود
حس حسادت و رکب خوردن کل وجودشو گرفته بود
نمیدونست معنی این حسا چیه اما واقعا کنجکاو بود که بدونه مخاطب لینو کی بوده

لینو که متوجه کنجکاوی و قیافه ی متعجب جیسونگ شده بود گفت

لینو:ایشون خواهر بنده هستن

هان:برای چی؟


لینو:🙄

خواهر لینو:🙄🗿

(ادمین:🙄)

جیسونگ:....چیز یعنی منظورم خوشوقتم...منم هان جیسونگ هستم....

خواهر لینو:همچنین...لینو نظرت چیه بریم سراغ لیست های افزایش سوده شرکت

لینو که حالا فکرش درگیره ری اکشن هان بود گفت

لینو:عالیه بهتره بریم

جیسونگ:خب من میرم بخوابمم...شبتون بخیررر

لینو و خواهر لینو:همچنین





جیسونگ رسید اتاقش و درو بست و پوفی کشید
اون لحظه که لینو گفته بود دارلینگ قلب جیسونگ تیر کشیده بود
جیسونگ فکر میکرد میدونه معنی این حسا چیه
جیسونگ به لینو علاقه پیدا کرده بود
#استاد_جذاب
دیدگاه ها (۴)

PART_10لینو و خواهرش تا ساعت ۱۱ شب داشتن لیست رو بررسی میکرد...

PART_11خواهرش بعد از شنیدن قضیه گفتخواهرش:اوممم شاید بشه بهش...

PART_8لینو:نه این دنیاست که اضافیهبیخیالشوسایلت رو جمع کنجیس...

PART_7بعد از اینکه لینو وارد اتاق شدبا نگرانی سمت جیسونگ رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط