Best worng
Chapter:1
Part:39
•ویو بورام•
جونگکوک منو سپرد به یه دختر و خودشم رفت هیچ مکالمه ای بینمون برقرار نشد میشه گفت فضا بدجور سنگین بود میخواستم باهاش گرم بگیرم که
بورام:من بورامم
دستمو بردم سمتش که فقط داشت نگام میکرد دستمو اوردم پایین گفت
دختره:مطمعنی دستیارشی؟
بورام:اره چطور؟
دختره:اخه اقای جئون...
بورام:اقای جئون چی؟
دختره:خب راستش به کسی نگو...یعنی به خودش چون همه میدونن...اقای جئون همیشه با خودش دختر میاره و به بهونه دستیار میبرتش تو اون اتاق
یکم برام شوکه کننده بود ولی خب برا گذشته اس دیگه...
بازم کنجکاو شدم!
بورام:اخرین بار کی با خودشون همراه اوردن
دختره:واقعا چجوری به کسایی که حتی ندیدیشون میگی همراه؟! با لباسای جذب و جیغ میومدن جوری میترسیدم پاره بشه
دیگه واقعا تحمل نداشتم
بورام:گفتم کی؟
دختره:یه هفته پیش
برای چند دیقه صداش تو سرم اکو میشد یه هفته پیش؟ دقیقا شبی که جونگکوک اومد خونه و صبحش رفتیم ویلاش باورم نمیشه اصلا امکان نداره! نکنه این دختره میخواست حرصم بده؟
بورام:از دیدنت خوشحال شدم
از اون اتاق لعنتی اومدم بیرون با حرص رفتم سمت یکی
بورام:اتاق جئون کجاست؟
منشی:عامم...نمتونید برید داخل ایشون جلسه دارن
بورام:فاک به جلسش بگو کجاست
منشی پاشد اومد سمتم
منشی:ببینم توعم از اون دخترایی که سرویس میخوای؟
بورام:ببین نزار اون روی سنگ بالا بیا خب؟ پس مثل یه سگ خوب به حرفم گوش کنو بگو اون جئون لعنتی کجاست!
منشی:پسر زیاد داریم یکیشونو بهت معرفی میکنم و بعد گمشو برو بیرون
بورام:حرص منو بالا نیار زنیکه(داد)
منشی:نگهبانا بیاید جمع کنید این هرز*ه رو
خون جلو چشامو گرفت برگشت که بره...از موهاش گرفتم و پیچوندم جوری که داشت داد میزد و اشک میرخت
بورام:هر*زه خودتی عوضی فهمیدی(داد)
منشی:ولم کن
همینجوری داشتم موهاشو از ته میکشیدم که دو نفر از دستام گرفتنو بردن جونگکوک میکشتم نباید جلب توجه میکردم..مگه مهمه به درک هرکاری میخواد بکنه
بورام:ولم کنین عوضیا خودم میرم
مرده:شرمنده خوشگل
بردنم انداختنم تو ی اتاق و درو بستن...عالی شد بورام قشنگ ریدی الانم اون منشیه دوتا میزاره روش
Part:39
•ویو بورام•
جونگکوک منو سپرد به یه دختر و خودشم رفت هیچ مکالمه ای بینمون برقرار نشد میشه گفت فضا بدجور سنگین بود میخواستم باهاش گرم بگیرم که
بورام:من بورامم
دستمو بردم سمتش که فقط داشت نگام میکرد دستمو اوردم پایین گفت
دختره:مطمعنی دستیارشی؟
بورام:اره چطور؟
دختره:اخه اقای جئون...
بورام:اقای جئون چی؟
دختره:خب راستش به کسی نگو...یعنی به خودش چون همه میدونن...اقای جئون همیشه با خودش دختر میاره و به بهونه دستیار میبرتش تو اون اتاق
یکم برام شوکه کننده بود ولی خب برا گذشته اس دیگه...
بازم کنجکاو شدم!
بورام:اخرین بار کی با خودشون همراه اوردن
دختره:واقعا چجوری به کسایی که حتی ندیدیشون میگی همراه؟! با لباسای جذب و جیغ میومدن جوری میترسیدم پاره بشه
دیگه واقعا تحمل نداشتم
بورام:گفتم کی؟
دختره:یه هفته پیش
برای چند دیقه صداش تو سرم اکو میشد یه هفته پیش؟ دقیقا شبی که جونگکوک اومد خونه و صبحش رفتیم ویلاش باورم نمیشه اصلا امکان نداره! نکنه این دختره میخواست حرصم بده؟
بورام:از دیدنت خوشحال شدم
از اون اتاق لعنتی اومدم بیرون با حرص رفتم سمت یکی
بورام:اتاق جئون کجاست؟
منشی:عامم...نمتونید برید داخل ایشون جلسه دارن
بورام:فاک به جلسش بگو کجاست
منشی پاشد اومد سمتم
منشی:ببینم توعم از اون دخترایی که سرویس میخوای؟
بورام:ببین نزار اون روی سنگ بالا بیا خب؟ پس مثل یه سگ خوب به حرفم گوش کنو بگو اون جئون لعنتی کجاست!
منشی:پسر زیاد داریم یکیشونو بهت معرفی میکنم و بعد گمشو برو بیرون
بورام:حرص منو بالا نیار زنیکه(داد)
منشی:نگهبانا بیاید جمع کنید این هرز*ه رو
خون جلو چشامو گرفت برگشت که بره...از موهاش گرفتم و پیچوندم جوری که داشت داد میزد و اشک میرخت
بورام:هر*زه خودتی عوضی فهمیدی(داد)
منشی:ولم کن
همینجوری داشتم موهاشو از ته میکشیدم که دو نفر از دستام گرفتنو بردن جونگکوک میکشتم نباید جلب توجه میکردم..مگه مهمه به درک هرکاری میخواد بکنه
بورام:ولم کنین عوضیا خودم میرم
مرده:شرمنده خوشگل
بردنم انداختنم تو ی اتاق و درو بستن...عالی شد بورام قشنگ ریدی الانم اون منشیه دوتا میزاره روش
- ۱۱.۴k
- ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط