بیداری
بیداری
پارت ۱
اول پیام سنجاق شده رو بخون
ویو جیمین
موقعی که در تابوت باز شد دیدم ی دختر خیلی خوشگل ازش بیرون امد.
ینی اون لیلیث بود ، معشوق شیطان کسی که شیطان ولش کرد.
(دوستان معنی لیلیث همون معشوق شیطانه)
لیلیث:هی تو. کی هستی و چرا منو دوباره به زندگی برگردوندی؟
جیمین:راست من... من تعریف تورو از مادرم شنیده بودم. اون ار شب داستان زندگی تورو برای من تعریف میکرد.
لیلیث ویو
ینی همه آدما داستان من رو میدونن . نه این امکان نداره . این پسره چرا آمده من رو بعد ۱۰۰۰ سال زندانی بودن توی این تابوت نجات داده.
لیلیث:هی تو. مادرت از من چیا گفته؟
جیمین:اون به من از زیباییت گفت و از شجاعتت وقتی جلوی شیطان وایستادی و خواستی که موجود خوبی باشی از اون موقعی گفت که شیطان تورو طرد کرد و خداوند تورو به اغوش گرفت و بهت حاله ای ماه همیشه درخشنده روی چشم راستت داد و بال هایی زیبا تر از بقیه ی فرشتگانش.
اون پسر اون واقعا به اینا علاقه داره . پس ینی آدمایی هستن که منو میشناسن.
لیلیث:مادرت این داستان هارو از کجا شنیده؟
جیمین:ما در زمان چوسان پادشاهمون کتاب هایی از تو تهیه کرده بود که ، نسل های بعد رو د جریان فرشته ای که اسمش لیلیث هست بزاره.
لیلیث:تو از کجا میدونی که اینجا زندانی شده بودم .
جیمین:در اون کتاب ینی فرشته ای پاک از جهنم (بچه ها همچین کتابی وجود نداره)
همه چیز رو راجبت نوشته ، مثلا اینکه یک مار که از طرف شیطان فرستاده شده بود تورو نیش زد و تو برای ۱۰۰۰ سال تا الان در اینجا بودی.
اون واقعا برای نجات من آمده بود، این پسر چقدر زیباست، حتما در زندگی قبلیش یک الهه بوده.
لیلیث:هعی تو پسره نمیخوای خودتو معرفی کنی.
جیمین:اوه ببخشید حواسم نبود.من پارک جیمین هستم و ......
لایک کن
پارت ۱
اول پیام سنجاق شده رو بخون
ویو جیمین
موقعی که در تابوت باز شد دیدم ی دختر خیلی خوشگل ازش بیرون امد.
ینی اون لیلیث بود ، معشوق شیطان کسی که شیطان ولش کرد.
(دوستان معنی لیلیث همون معشوق شیطانه)
لیلیث:هی تو. کی هستی و چرا منو دوباره به زندگی برگردوندی؟
جیمین:راست من... من تعریف تورو از مادرم شنیده بودم. اون ار شب داستان زندگی تورو برای من تعریف میکرد.
لیلیث ویو
ینی همه آدما داستان من رو میدونن . نه این امکان نداره . این پسره چرا آمده من رو بعد ۱۰۰۰ سال زندانی بودن توی این تابوت نجات داده.
لیلیث:هی تو. مادرت از من چیا گفته؟
جیمین:اون به من از زیباییت گفت و از شجاعتت وقتی جلوی شیطان وایستادی و خواستی که موجود خوبی باشی از اون موقعی گفت که شیطان تورو طرد کرد و خداوند تورو به اغوش گرفت و بهت حاله ای ماه همیشه درخشنده روی چشم راستت داد و بال هایی زیبا تر از بقیه ی فرشتگانش.
اون پسر اون واقعا به اینا علاقه داره . پس ینی آدمایی هستن که منو میشناسن.
لیلیث:مادرت این داستان هارو از کجا شنیده؟
جیمین:ما در زمان چوسان پادشاهمون کتاب هایی از تو تهیه کرده بود که ، نسل های بعد رو د جریان فرشته ای که اسمش لیلیث هست بزاره.
لیلیث:تو از کجا میدونی که اینجا زندانی شده بودم .
جیمین:در اون کتاب ینی فرشته ای پاک از جهنم (بچه ها همچین کتابی وجود نداره)
همه چیز رو راجبت نوشته ، مثلا اینکه یک مار که از طرف شیطان فرستاده شده بود تورو نیش زد و تو برای ۱۰۰۰ سال تا الان در اینجا بودی.
اون واقعا برای نجات من آمده بود، این پسر چقدر زیباست، حتما در زندگی قبلیش یک الهه بوده.
لیلیث:هعی تو پسره نمیخوای خودتو معرفی کنی.
جیمین:اوه ببخشید حواسم نبود.من پارک جیمین هستم و ......
لایک کن
۴.۶k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.