چند روز بعد از عملیات بود

چند روز بعد از عملیات بود...

یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...

هر جا می رفت همراه خودش می برد...

از یکی پرسیدم...

این بچه چشه...

گفت...

آر پی جی زن بوده...

توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...

باید براش بنویسی تا بفهمه...

گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...

چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...

بماند...
دیدگاه ها (۳)

موج...شناور سوی ساحل های نا پیدادو موج رهگذر بودیمدو موج همس...

نه ، تو نرفته ای !....نه تو نرفته ای ،چنان در من جاری شده ای...

به یاد آنهایـــی که جز استخوانهایشـــان چیزی از جسمشان نمانـ...

چینی...مدام بنــد میزنم شکسته هــای مانده راترک دوباره میخور...

𝑭𝒓♡𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part¹³" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط