موج
موج...
شناور سوی ساحل های نا پیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما، با هم
تلاش پاک ما ، توام
چه جنبش ها که ما را بود روی پرده ی دریا
شبی در گردبادی تند ، روی قلعه خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بی پیوندمان بر آب
از آن پس در پی همزاد نا پیدا
بر این دریای بی خورشید
که روزی شبچراغش بود و می تابید
به هر ره می روم نالان ، به هر سوی می دوم تنها
سیاوش کسرایی*
زمستان 1332
شناور سوی ساحل های نا پیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما، با هم
تلاش پاک ما ، توام
چه جنبش ها که ما را بود روی پرده ی دریا
شبی در گردبادی تند ، روی قلعه خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بی پیوندمان بر آب
از آن پس در پی همزاد نا پیدا
بر این دریای بی خورشید
که روزی شبچراغش بود و می تابید
به هر ره می روم نالان ، به هر سوی می دوم تنها
سیاوش کسرایی*
زمستان 1332
- ۵۷۵
- ۱۱ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط