PART

#PART_11
#ساحل
یه پسر کنارم نشسته بود و موهام رو نوازش میکرد سریع کلاه هودی مو سر کردم تا موهام معلوم نباشه و با جیغ جیغ گفتم_بابا این پسره کیه اینجا چرا اجازه دادین بیاد تو اتاقم نمیگین روسری ندارم و دوباره پسره شروع به خندیدن کرد بابا هم لبخند میزد و گفت _دخترم این پسر برادرت سپهر ه تازه از خارج اومده بعدشم تو که انقدر حساس نبودی _عصبی شدم و فریاد زدم برید بیرون بابا بازوی سپهر رو گرفت و رفت بیرون در رو بستم و عطر و کوبیدم به دیوار که تکه تکه شد
از عصبانیت به نفس نفس اوفتاده بودم اخه هرچی به اون زن(مادرش)مربوط میشد عصبیم میکرد
#سپهر
همراه بابا از اتاق اومدم بیرون باورم نمیشد منو یادش رفته چه روز ها که باهم نداشتیم نفس عمیقی کشیدم و خواستم برم تو اتاقش که بابا گفت راحتش بزار چیزی نیس که یهو صدای شکستن چیزی اومد به بابا گفتم _بلایی سر خودش نیاره
_نترس چیزی نمیشه
#سهیل
از خواب بیدار شدم چه عجب امروز ساحل هنوز خوابه از اتاق اومدم بیرون چشمام شد اندازه کاسه یعنی درست میدیدم سپهر بود برگشته بود رفتم سمتش و کشیدم تو بغلم _سلام داداش کوچولو لهم کردی
_سلام خرس گنده چه عجب یادی از ما کردی
۱۰ سال بود ندیده بودمش
@Blue_rooman2
دیدگاه ها (۰)

#PART_12‌#سهیل من_ساحل هنوز بیدار نشدهسپهر_چرا به لطف بنده ب...

#جنگل_چشمانش👀🌿 #PART_10🌿💋‌_برو اتاق خانم کیانی الانه که سرم ...

#جنگل_چشمانش👀🌿 #PART_9رفتم تو بابا و سهیل داشتن اخبار نگاه م...

فیکمون

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟕آنالی:حرصی نگاش کردم و بعد رو مو ازش گرفتم و ...

همیشگی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط