part:5
part:5
ویو کوک
رو لباش یه بوسه کاشتم میدونستم خجالت میکشه چون چنبار بهم نزدیک شده ولی نتونسته. وقتی لباش رو داشتم بوس میکردم دستشو انداخت دورگردنم وفشارم داد سمت خودش و تبدیل به کیس شد.
(یک هفته بعد)
ویو ته خیلی بهم آدت کرده بودیم از خواب بلن شدم دیدم تو جاش نیست اومد پاین دیدیم تو دستشوی داره مسواک میزنه از پوشت بغلش کردم. نمیدونستم کسی که داشت کشته میشد الان تمام زندگیم. برگشت وبهم نگاه کرد
اومد جلوم و با دست های خییسش لوپمو کشید بغلش کردم و بوردمش رو کاناپه. آخه کی میتونه انقدر خوشگل باشه.
(راوی:تهیونگ که فهمید جونکوک تنها زندگی میکنه آوردش خونه)
ویو کوک
سریع مسواکمو گذاشتم زمین ورفتم دهنمو شستم با چشاش دنبالم میکرد
نشستم پیشش دستمو کشیدم رو موهاش سرمو کشید جلوش....
(ماچ) بای😁
ویو کوک
رو لباش یه بوسه کاشتم میدونستم خجالت میکشه چون چنبار بهم نزدیک شده ولی نتونسته. وقتی لباش رو داشتم بوس میکردم دستشو انداخت دورگردنم وفشارم داد سمت خودش و تبدیل به کیس شد.
(یک هفته بعد)
ویو ته خیلی بهم آدت کرده بودیم از خواب بلن شدم دیدم تو جاش نیست اومد پاین دیدیم تو دستشوی داره مسواک میزنه از پوشت بغلش کردم. نمیدونستم کسی که داشت کشته میشد الان تمام زندگیم. برگشت وبهم نگاه کرد
اومد جلوم و با دست های خییسش لوپمو کشید بغلش کردم و بوردمش رو کاناپه. آخه کی میتونه انقدر خوشگل باشه.
(راوی:تهیونگ که فهمید جونکوک تنها زندگی میکنه آوردش خونه)
ویو کوک
سریع مسواکمو گذاشتم زمین ورفتم دهنمو شستم با چشاش دنبالم میکرد
نشستم پیشش دستمو کشیدم رو موهاش سرمو کشید جلوش....
(ماچ) بای😁
۲.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.