My Pretty dady
My Pretty dady
Last Part
کوک: اونشب ا/ت خیلی مریض بود و حال خوبی نداشت..مجبور شدیم برای اینکه یونا تنها نباشه مامان ا/ت و ته بمونن پیشش..ا/ت مشکل تنفسی داشت با اینکه پر انرژیه همیشه ولی مشکلات جسمی زیادی داشت که شدید ترش همین تنگ نفسی بود..شب خیلی گرم شد و یک لحظه دیدم یک چیزی دارع منو چنگ میزنه سریع از خواب پریدم و دیدم ا/ت داره تقلا میکنه اینقدر ترسیدم که بغلش کردم و فوری رفتیم بیمارستان
دکتر: چیز خاصی نبود فقط یکم با ماسک اکسیژن بمونه بهتره
*
کوک: نتونستم بخوابم فقط چشمم بهش بود که بیدار شد
ا/ت: تا میخواستم ماسکمو بردارم مانعم شد
کوک: نکن. یاید بیشتر بمونه
ا/ت: خیلی خب.. آروم باش ( ضعیف)
کوک: دیونه ترسوندیم
ا/ت: بابا چیزی نبود که.. نگران نباش..خسته ای بخواب
کوک: نمیشه عع.. که با تقلا خوابم برد
ادمین: ببخشید بچها خیلی میخواستم تمومش کنم
Last Part
کوک: اونشب ا/ت خیلی مریض بود و حال خوبی نداشت..مجبور شدیم برای اینکه یونا تنها نباشه مامان ا/ت و ته بمونن پیشش..ا/ت مشکل تنفسی داشت با اینکه پر انرژیه همیشه ولی مشکلات جسمی زیادی داشت که شدید ترش همین تنگ نفسی بود..شب خیلی گرم شد و یک لحظه دیدم یک چیزی دارع منو چنگ میزنه سریع از خواب پریدم و دیدم ا/ت داره تقلا میکنه اینقدر ترسیدم که بغلش کردم و فوری رفتیم بیمارستان
دکتر: چیز خاصی نبود فقط یکم با ماسک اکسیژن بمونه بهتره
*
کوک: نتونستم بخوابم فقط چشمم بهش بود که بیدار شد
ا/ت: تا میخواستم ماسکمو بردارم مانعم شد
کوک: نکن. یاید بیشتر بمونه
ا/ت: خیلی خب.. آروم باش ( ضعیف)
کوک: دیونه ترسوندیم
ا/ت: بابا چیزی نبود که.. نگران نباش..خسته ای بخواب
کوک: نمیشه عع.. که با تقلا خوابم برد
ادمین: ببخشید بچها خیلی میخواستم تمومش کنم
- ۱۴.۴k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط