Part 16
Part 16
فیک کلید عشق 🗝️❤️
انگار قرار بود یچیزی بشه
جیمین سمتم اومد و لبخند زد و گفت ا/ت بلاخره اومدی؟
اعضا داشتن با لبخند مارو نگاه میکردن
یهو جین با لحن کیوتی گفت : بِهَم میاین
جیمین دستمو گرفت و منو روی کاناپه پشت بام اون ساختمون نشوند
(عکس پشت بامو قبل از رمان میزارم)
جیمین دستم و گرفت و بوسید چند قدمی نزدیک من شد ، خودشو بهم چسبوند و گفت
ا/ت میشه فقط مال من باشی؟
ا/ت :
قلبم تن تند میزد نزدیک بود از جا کنده بشه
چییییی ، جیمین یکی از اعضای پرطرفدار بی تی اس داره عشقشو به من اعتراف میکنه؟؟!
نکنه خواب میبینم
حالا چیکار کنم آیگوووو
(راستش فقط به عنوان یه رفیق به جیمین نگاه نمیکردم همیشه با اعضا برام فرق داشت احساس میکردم یه حسی بهش دارم اما نمیخواستم قبول کنم)
یعنی بگم آره یا بگم نه
فکر کنم منم دوسش دارم ولی نمیدونم چی بهش بگم
از طرفی آرمیا چیکار میکنن
دارم دیوونه میشم
خواستم جوابی بدم که تلفنم زنگ خورد
از جیمین عذرخواهی کردم و گفتم الان تموم میشه
ا/ت : سلام بابایی
میدونی چقد دلم برات تنگ شده
آجی و مامان خوبن
خواستم حرف بزنم که بابام حرفمو قطع کرد و با صدای ناراحتی گفت:
بابای ا/ت : سلام دخترم ، خوبیم ولی مامانت.......
ا/ت : چی، مامان چیییی ، چیشدع باباااا اتفاقی برای مامان افتاده؟!!تروخدا بگو چی شده
بابام دیگه نتونست بغضشو نگه داره و زد زیر گریه
مامانت حالش خوب نیست فکر نکنم دووم بیاره
ا/ت :
فقط تلفن و قطع کردم و اشک از چشمم میومد ، نگاهی به صورت نگران جیمین انداختم ، انقد شوکه بودم که نمیتونستم حرف بزنم
فقط کیفمو برداشتم و بدون هیچ حرفی از پله ها با عجله پایین رفتم انقد تند میرفتم که یهو پام گیر کرد به پام و چند پله ای رو افتادم
جیمین با سرعت داشت دنبالم میومد و صدام میکرد
اعضا هم پشت سر جیمین نگران دنبالم میدوییدن
پام خیلی درد میکرد ولی با تمام دردم بازهم پا شدم و به دویدن ادامه دادم
جیمین همینجوری دنبالم میومد و با نگرانی صدام میکرد و میگفت ا/ت چیشدع ؟!کجا داری میری ؟! حداقل جوابمو بده
از ساختمان خارج شدم ولی بلاخره جیمین بهم رسید دستمو گرفت و گفت ا/ت چیشده؟!!!
صورتم از اشکام خیس شده بود
ریمِلَم پخش شده و بود شبیه افسرده ها شده بودم
قیافم داغون و پریشون بود
با قطره های اشکای که از چشمم میافتاد گفتم جیمین منو ببخش
من باید برگردم ایران و بدون اینکه بزارم جیمین و اعضا چیزی بگن
سوار تاکسی شدم.....
فیک کلید عشق 🗝️❤️
انگار قرار بود یچیزی بشه
جیمین سمتم اومد و لبخند زد و گفت ا/ت بلاخره اومدی؟
اعضا داشتن با لبخند مارو نگاه میکردن
یهو جین با لحن کیوتی گفت : بِهَم میاین
جیمین دستمو گرفت و منو روی کاناپه پشت بام اون ساختمون نشوند
(عکس پشت بامو قبل از رمان میزارم)
جیمین دستم و گرفت و بوسید چند قدمی نزدیک من شد ، خودشو بهم چسبوند و گفت
ا/ت میشه فقط مال من باشی؟
ا/ت :
قلبم تن تند میزد نزدیک بود از جا کنده بشه
چییییی ، جیمین یکی از اعضای پرطرفدار بی تی اس داره عشقشو به من اعتراف میکنه؟؟!
نکنه خواب میبینم
حالا چیکار کنم آیگوووو
(راستش فقط به عنوان یه رفیق به جیمین نگاه نمیکردم همیشه با اعضا برام فرق داشت احساس میکردم یه حسی بهش دارم اما نمیخواستم قبول کنم)
یعنی بگم آره یا بگم نه
فکر کنم منم دوسش دارم ولی نمیدونم چی بهش بگم
از طرفی آرمیا چیکار میکنن
دارم دیوونه میشم
خواستم جوابی بدم که تلفنم زنگ خورد
از جیمین عذرخواهی کردم و گفتم الان تموم میشه
ا/ت : سلام بابایی
میدونی چقد دلم برات تنگ شده
آجی و مامان خوبن
خواستم حرف بزنم که بابام حرفمو قطع کرد و با صدای ناراحتی گفت:
بابای ا/ت : سلام دخترم ، خوبیم ولی مامانت.......
ا/ت : چی، مامان چیییی ، چیشدع باباااا اتفاقی برای مامان افتاده؟!!تروخدا بگو چی شده
بابام دیگه نتونست بغضشو نگه داره و زد زیر گریه
مامانت حالش خوب نیست فکر نکنم دووم بیاره
ا/ت :
فقط تلفن و قطع کردم و اشک از چشمم میومد ، نگاهی به صورت نگران جیمین انداختم ، انقد شوکه بودم که نمیتونستم حرف بزنم
فقط کیفمو برداشتم و بدون هیچ حرفی از پله ها با عجله پایین رفتم انقد تند میرفتم که یهو پام گیر کرد به پام و چند پله ای رو افتادم
جیمین با سرعت داشت دنبالم میومد و صدام میکرد
اعضا هم پشت سر جیمین نگران دنبالم میدوییدن
پام خیلی درد میکرد ولی با تمام دردم بازهم پا شدم و به دویدن ادامه دادم
جیمین همینجوری دنبالم میومد و با نگرانی صدام میکرد و میگفت ا/ت چیشدع ؟!کجا داری میری ؟! حداقل جوابمو بده
از ساختمان خارج شدم ولی بلاخره جیمین بهم رسید دستمو گرفت و گفت ا/ت چیشده؟!!!
صورتم از اشکام خیس شده بود
ریمِلَم پخش شده و بود شبیه افسرده ها شده بودم
قیافم داغون و پریشون بود
با قطره های اشکای که از چشمم میافتاد گفتم جیمین منو ببخش
من باید برگردم ایران و بدون اینکه بزارم جیمین و اعضا چیزی بگن
سوار تاکسی شدم.....
۲۳.۶k
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.