امشب میان این گلو یک بغض مهمان من است

امشب میان این گلو یک بغض مهمان من است
این سرفه های لعنتی آهنگ قلیان من است

آخر به زنجیرم کشید این شعرهای بی مرام
بعد از تو قاتل های من هر برگ دیوان من است

عمری عزیز مصر می مانی ولی ای نازنین !
شهری که چشمش را به پایت داد کنعان من است

گاهی سکوتی ممتدم ، گاهی پر از شور و غزل
از بس که حیران تو ام ، یک شهر حیران من است

در فتح شهر قلب تو، سرباز سرسختت منم
حالا که افتادم ببین ، سردر گریبان من است
خوش بین
دیدگاه ها (۱)

جهلشانه ها خم گشته و سرها به زیر بارهاستبار اول نیست این سرد...

محالدردا که رسیدن به تو یک خواب و خیال استافسوس که از راه تو...

خاطرات تلخدر خیالم خاطرات آن زمستان مانده استجای پای رفتنت د...

سگها کنار استخوانت خودکشی کردندبعد از تو حتی دشمنانت خودکشی ...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط