Part

Part: ۷
بی رحم

کوک: ببخش که این مدت عذابت دادیم

جیهوپ: مارو ببخش ات(گریه الکی)

ات: باش باش(محکم تر بغل کرد)

تهیونگ: پس من چی(عصبانی کیوت)

ات: تو هم بیا(محکم همو بغل کردن)

ات: چرا این مدت باهام اینجوری بودین؟؟؟

جیهوپ: خب ببین به خاطر پدربزرگ

ات: خب چرا مگه من چیکار کردم؟؟؟!!!

کوک: خب ببین پدربزرگ زیاد خوشش از تو نمی اومد

ات: هق چرا هق مگه من چیکار هق کردم(گریه شدید)

جیهوپ: باش باش اروم باش(محکم تر بغلش کردم)

کوک: ات آروم باش ما هم نمیدونیم

تهیونگ: پرنسس بنظرت نباید برا فردا آماده باشی(چه عجب بحث عوض شد🤣)

ات: ببینید من با شما دوتام دیگه منو نمی زنید؟

کوک و جیهوپ: قول میدیم فقط دیگه گریه نکن

ات: قول میدم شما هم قول میدید؟

کوک و جیهوپ: قول، خب پاشو دیگه برو بخواب

ات: نمی خوام همین جا می خوابم

جیهوپ: اوففف باشه بیا بین ما

ویو ات
با کله رفتم بین داداشام واقعا خوش حالم که باهام خوب شدن از تو بغل کوک بیرون نیومد و سیاهی...

(صبح)
ات: پاشیدددددددددد(جیغ)

کوک: جنگه جنگ شده (خوابالو)

تهیونگ: خیلی خب پاشید ات باید آماده بشه

جیهوپ:.....

ادامه دارد.........
دیدگاه ها (۰)

Part: 8بی رحمجیهوپ: من غذا رو از قبل آماده کردم خب ات باید س...

Part: 9بی رحمویو اتاخخ از دست اینا خیس خیس شدم اما خب حال دا...

Part: ۶بی رحمتهیونگ: باشه پس من میبرمت، باشه؟ ات: باش(ذوق، ل...

Part::۵بی رحمجیهوپ: ی سوال تو عاشقشی؟ تهیونگ: چی، چی داری می...

پارت ۱۴

سناریووقتی سرت داد میزنن و یهو بهت سیلی میزنن❤️‍🩹( به عنوان ...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲ویو اتکه بابام امد نمیدونم چرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط