رززخمیمن
#رُز_زخمی_من
part. 30
ویو جونگکوک.
روی سینه ام گریه میکرد، انگار که فقط با گریه میتونست آروم بشه.
دستم رو نوازش بار روی پشتش حرکت میدادم.
جسه کوچکش از هق هق میلرزید.
کمی بلندش کردم و بغلش کردم، و از حموم خارج شدم.
یک حوله روی بدنش پیچیدم. و روی تخت گذاشتمش.
یک شلوار و لباس های زیر براش گذاشتم کنار تخت.
جونگکوک. من میرم بیرون اتاق، تو اینا رو ببپوش هروقت تموم شد صدام بزن.
ات. باشه.
(جونگکوک رفت بیرون.ات لباس هایش را عوضکرد،بعد از 10دقیقه که تمام لباس هایش را پوشید،جونگکوک را صدا زد،بعد از چند ثانیه جونگکوک آمد،ولی با لباس های راحتی.
بازوی ات را گرفت و روی یک صندلی نشاند،سشوار و شونه آورد و شروع کرد به خشک کردن موهای بلند ات.بعد از آن،فهمید که چون ات مدتی زیر آب بوده پوست صورتش خشک شده.برای همین یک مرطوب کننده اورد و به ات داد.)
جونگکوک. بزن به صورت و گردن و دستت.
(ات همون کار را انجام داد،مرطوب کننده بوی رایحه شوکوفه های گیلاس و شکلات میداد.
جونگکوک ات را سمت تخت برد،و دراز کشید.سر ات را روی سینه اش نگه داشت،و دستش را به صورت نوازش بار روی پشت ات حرکت میداد.بدن ات به لمس های او واکنش نشان میداد.)
ات. معذرت میخوام، نباید راجی مادرت اونجوری میگفتم.
(با آن کلمه ها اخم کوچکی در چهره جونگکوک آمد،ولی هنوز نگاهش نرم و بخشش وار به چشمان ات بود.)
ات. چرا اینجوری باهام رفتار میکنی؟ تو دوقطبی هستی؟ اولش که زدی توی دهنتم، الان داری پشتمو نوازش میکنی.
(جونگکوک با یاد آوری آنکه به دهن ات ضربه زده اخماش شدید شد. چشمش به لب ان افتاد که زخم شده.آروم انگشت را روی لب ات تکون داد و نوازش میکرد،چشمانش مجذوب لب های ات شده بود،آب دهانش را به سختی قورت داد،داشت با میلش نسبت به لبای ات میجنگید.)
ات. چیه؟ لبام خیلی نرمه؟(پوزخنده.)
جونگکوک. اره، به نظرت اگه لبای این جوجه رو بین دندونام کبود کنم چی؟
ات. چی؟
(جونگکوک درنگ نکرد و لبای داغش را به لبای ات فشرد،خیلی سخت لبای ات را مک میزد،زخم لب ات دوباره باز شد.ولی جونگکوک هنوز ادامه میداد.لب ات را میمکید و گاز میگرفت،انگشتانش را در موهای ات گره زد و سر ات را بیشتر خم کرد.همچنان لب گوشتی و نرم ات را میان دندان هایش میجوید،بالاخره از لباس ات جدا شد،نفس ات بدجور سنگین شده بود. لبای جونگکوک هنوز بالای لبای ات بود..... )
سلام، اینکه چند روز پارت نزاشتم، به خاطر مشغله های کلاس تابستونه و بیرون گردی بود، ولی باز هم مثل قبل سیع میکنم مرتب پارت بزارم.
part. 30
ویو جونگکوک.
روی سینه ام گریه میکرد، انگار که فقط با گریه میتونست آروم بشه.
دستم رو نوازش بار روی پشتش حرکت میدادم.
جسه کوچکش از هق هق میلرزید.
کمی بلندش کردم و بغلش کردم، و از حموم خارج شدم.
یک حوله روی بدنش پیچیدم. و روی تخت گذاشتمش.
یک شلوار و لباس های زیر براش گذاشتم کنار تخت.
جونگکوک. من میرم بیرون اتاق، تو اینا رو ببپوش هروقت تموم شد صدام بزن.
ات. باشه.
(جونگکوک رفت بیرون.ات لباس هایش را عوضکرد،بعد از 10دقیقه که تمام لباس هایش را پوشید،جونگکوک را صدا زد،بعد از چند ثانیه جونگکوک آمد،ولی با لباس های راحتی.
بازوی ات را گرفت و روی یک صندلی نشاند،سشوار و شونه آورد و شروع کرد به خشک کردن موهای بلند ات.بعد از آن،فهمید که چون ات مدتی زیر آب بوده پوست صورتش خشک شده.برای همین یک مرطوب کننده اورد و به ات داد.)
جونگکوک. بزن به صورت و گردن و دستت.
(ات همون کار را انجام داد،مرطوب کننده بوی رایحه شوکوفه های گیلاس و شکلات میداد.
جونگکوک ات را سمت تخت برد،و دراز کشید.سر ات را روی سینه اش نگه داشت،و دستش را به صورت نوازش بار روی پشت ات حرکت میداد.بدن ات به لمس های او واکنش نشان میداد.)
ات. معذرت میخوام، نباید راجی مادرت اونجوری میگفتم.
(با آن کلمه ها اخم کوچکی در چهره جونگکوک آمد،ولی هنوز نگاهش نرم و بخشش وار به چشمان ات بود.)
ات. چرا اینجوری باهام رفتار میکنی؟ تو دوقطبی هستی؟ اولش که زدی توی دهنتم، الان داری پشتمو نوازش میکنی.
(جونگکوک با یاد آوری آنکه به دهن ات ضربه زده اخماش شدید شد. چشمش به لب ان افتاد که زخم شده.آروم انگشت را روی لب ات تکون داد و نوازش میکرد،چشمانش مجذوب لب های ات شده بود،آب دهانش را به سختی قورت داد،داشت با میلش نسبت به لبای ات میجنگید.)
ات. چیه؟ لبام خیلی نرمه؟(پوزخنده.)
جونگکوک. اره، به نظرت اگه لبای این جوجه رو بین دندونام کبود کنم چی؟
ات. چی؟
(جونگکوک درنگ نکرد و لبای داغش را به لبای ات فشرد،خیلی سخت لبای ات را مک میزد،زخم لب ات دوباره باز شد.ولی جونگکوک هنوز ادامه میداد.لب ات را میمکید و گاز میگرفت،انگشتانش را در موهای ات گره زد و سر ات را بیشتر خم کرد.همچنان لب گوشتی و نرم ات را میان دندان هایش میجوید،بالاخره از لباس ات جدا شد،نفس ات بدجور سنگین شده بود. لبای جونگکوک هنوز بالای لبای ات بود..... )
سلام، اینکه چند روز پارت نزاشتم، به خاطر مشغله های کلاس تابستونه و بیرون گردی بود، ولی باز هم مثل قبل سیع میکنم مرتب پارت بزارم.
- ۱.۵k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط