رززخمیمن

#رُز_زخمی_من

part. 32


ات. چرا اون کار رو کردی؟

جونگکوک. چون نتونستم جلوی خودمو بگیرم، لبات خیلی توی چشمم بود.

ات. یعنی فقط برای اینکه دلت خواست؟؟

جونگکوک. نه، قلبم جرقه زد و گفت برو و این جوجه خوشگل رو ببوس.

ات. منظورت از قلبت چیه؟

جونگکوک. یعنی کل اون بوسه ها برای احساسات و عشق بود، نه برای هوس.

ات. منو دوست داری؟

جونگکوک. وقتی جوابشو میدونی سوال نپرس.

ات. چی؟ یعنی اون مرد بد اخلاق و سرد الان عاشق منه؟

جونگکوک. هی، حالا تو بگو چرا اجازه دادی ادامه بدم؟

ات. نمیدونم، منم قلبم بهم گفت.

جونگکوک. الان مسخره کردن من چه فایده ای برات داری؟ جوجه زشت.

ات. بعد از اون دوتا ضربه ای که به دهنم زدی فکر میکردم که من اولین نفری هستم که انقدر ازش متنفری.

جونگکوک. نه، ولی باز هم تو اولین نفری هستی که اینجوری بهت عشق میدم. پس قدر منو بدون.

ات. تو با همه فرق داری، من اینو دوست دارم.

جونگکوک. چه فرقی؟

ات. اینکه وقتی که یک مرد یه دختر رو میبینه که اینجوری جلوش وایساده باهاش رابطه ج*نسی برقرار میکنه. ولی تو اینجوری نیستی.

جونگکوک. باعث افتخاره که اینجوری میگی. قبل از هر رابطه ای اول رضایت خانوم مهمه، و بعد حس خوب دو طرفه رابطه.

ات. واقعا خوش شانسم که تو وارد زندگیم شدی.

جونگکوک. خب، لیدی عزیز، دیگه از روی شوهرت بلند شو، که میخوام دوش بگیرم.

*ات بلند شد،جونگکوک از وان خارج شد،و ات هنوز در وان نشسته بود.جونگکوک رفت زیر دوش،و پشت ات بود،و برای راحتی ات با همان لباس زیر دوش گرفت.*

جونگکوک. جوجه، نگو که تصمیم گرفتی برای همیشه توی وان بمونی، بیا دوش بگیر.*صورت ات مثل گوجه قرمز شد*