Part97
#Part97
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
پریدم وسط حرفش
_ وگرنه چی؟ ببین اگه اونجوری که میگی غیرتی هستی عمراً نمیتونی اون فیلمها رو حتی به بابام هم نشون بدی، پس منو تهدید نکن،ببین این دفعه بدون فهمیدن تو خودمو میکشم و دیگه یه عمر با عذاب وجدان
با سوختن یه طرف صورتم ساکت شدم
چشماش میلرزید و قرمز شده بود
وا اون نم اشک چی بود؟
این احمق منو زد؟
+ فقط یه بار دیگه در مورد خودکشی حرف بزنی، اول تورو میکشم بعد خودمو هر دوتامون هم از این زندگی خلاص میکنم، شیرین نزن این حرفا رو با من اینجوری رفتار نکن
با صدای بلند داد زدم
_ تو با من اینجوری رفتار نکن، تو که ادعا میکنی عاشقمی تو که عاشق سینه چاک من بودی تو که منو نابود کردی من که ازت متنفرم چرا باهات اینجوری رفتار نکنم ها؟
از رو میز بلند شدم و با سرعت رفتم سمت پله ها که یهو مچم کشیده شد
_ بهم فرصت بده!
چشمام رو ریز کردم
+ چه فرصتی؟
_ بزار بتونم تمام کارهام رو جبران کنم
نزدیکیش باهام و اون صدای ضربان تند و محکمش منو میترسوند از طرفی بوی عطر دیوونه کنندش بازم همون تصاویر گنگ رو میاورد جلوی چشمم
اروم زمزمه کردم
+ تو از زندگیم برو جبران میشه!
چشماش رو بست و از بین دندونای کلید شدش گفت
_ بگو بمیر همین الان میمیرم ولی بهم فرصت رو بده
پوزخندی زدم
+ پس برو بمیر
یه لحظه چشماش رو باز کرد و تو چشمام نگاه کرد
انگار تمام امیدهاش نا امید شده بود و فقط لب زد
_ باشه، میرم میمیرم
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
پریدم وسط حرفش
_ وگرنه چی؟ ببین اگه اونجوری که میگی غیرتی هستی عمراً نمیتونی اون فیلمها رو حتی به بابام هم نشون بدی، پس منو تهدید نکن،ببین این دفعه بدون فهمیدن تو خودمو میکشم و دیگه یه عمر با عذاب وجدان
با سوختن یه طرف صورتم ساکت شدم
چشماش میلرزید و قرمز شده بود
وا اون نم اشک چی بود؟
این احمق منو زد؟
+ فقط یه بار دیگه در مورد خودکشی حرف بزنی، اول تورو میکشم بعد خودمو هر دوتامون هم از این زندگی خلاص میکنم، شیرین نزن این حرفا رو با من اینجوری رفتار نکن
با صدای بلند داد زدم
_ تو با من اینجوری رفتار نکن، تو که ادعا میکنی عاشقمی تو که عاشق سینه چاک من بودی تو که منو نابود کردی من که ازت متنفرم چرا باهات اینجوری رفتار نکنم ها؟
از رو میز بلند شدم و با سرعت رفتم سمت پله ها که یهو مچم کشیده شد
_ بهم فرصت بده!
چشمام رو ریز کردم
+ چه فرصتی؟
_ بزار بتونم تمام کارهام رو جبران کنم
نزدیکیش باهام و اون صدای ضربان تند و محکمش منو میترسوند از طرفی بوی عطر دیوونه کنندش بازم همون تصاویر گنگ رو میاورد جلوی چشمم
اروم زمزمه کردم
+ تو از زندگیم برو جبران میشه!
چشماش رو بست و از بین دندونای کلید شدش گفت
_ بگو بمیر همین الان میمیرم ولی بهم فرصت رو بده
پوزخندی زدم
+ پس برو بمیر
یه لحظه چشماش رو باز کرد و تو چشمام نگاه کرد
انگار تمام امیدهاش نا امید شده بود و فقط لب زد
_ باشه، میرم میمیرم
۳.۷k
۲۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.