پارت ۴ : پرستار بچه ...
از وقتی تهیونگ و میا رفته بودن خونه
میا قهر کرده بود و سر هیچ کلاسی شرکت نکرد غذا هم نمیخورد تهیونگ هم فقط نگاه کرد و فقط یکبار رفت که بچه هیچی نگفت اونم بیخیال شد ولی توی دلش
خیلی حالش بد بود و میخواست میا مثل قبل بشه
ا.ت
خونه رو تمیز کرده بودم و داشتم شیک توت فرنگی خوشمزم رو میخوردم که یونا گاوه زنگ زد و گفت داره میاد خونه منم خوراکی هام ته کشیده بود و میخواستم یونا پیشم بمونه تا صبح شب زنده داری کنیم واسه ی همین سریع آماده شدم و رفتم فروشگاه
تهیونگ
دلم میخواست میا رو خوشحال کنم پس حاظر شدن و رفتم فروشگاه تا براش خوراکی هایی که دوست داره بخرمشون
حاظر شدم و رفتم فروشگاه
ا.ت
رفتم فروشگاه
و یه سبد برداشتم
اول نوشیدنی
از اونجایی که تاحالا مست نکرده بودم دور سوجو و شراب رو خط کشیدم چون هم مضر بود هم من نمیخواستم هم واسه ی موقعیت شغلی بد بود خلاصه
مس کلی شیر کاکائو و شیرموز و شیرتوت فرنگی برداشتم با کلی لیمونتد و نوشیدنی های خوشمزه
بعد رفتم سراغ پاستیل و مارشملو
زیاد از همشون برداشتم
بعد رفتم سراغ چیپس و پفک
پفک و پاپ کرن و کرانچی های مختلف برداشتم اما میموند چیپس امریکایی
رفتم کنارشون بین طعم چیپس کیر گردن هان فهمیدم پس خنده به صورت بغل وار تمام طعم هاشون رو ورداشتم و رفتم قسمتهای دیگه
تهیونگ
همه ی خوراکی هایی که میخواستم ورداشتم اما میموند چیپس
معمولا میدیم خیلی از چیپس های آمریکای خوشش میاد پس سبد رو به سمت قفسه ی چیپس ها روندم و با تعجب همون دختره ی صبحی رو دیدم پارک ا.ت
با کیوتی تمام بین انتخاب چیپس مونده بودم هیهو تحت یه حرکت همشون رو بغل گرفت و ریخت توی سبد و مثل بچه هه رفت یه سمت دیگه
از کیوتیش خندم گرفته بود
خلاصه منم خریدم رو کردن و زود تر از اون دختر به سمت صندوق رفتم حساب کردم و کیسه های خوراکی رو دادم به بادیگارد و گذاشت توی ماشین و رفتیم به سمت عمارت
ا.ت
یونا خر شرک اومد و تا صبح مثل دیوونه ها خندیدیم رقصیدیم و خوراکی خوردیم و فیلم دیدیم
صبح ساعت هفت و نیم یونا لباسایی که آورده بود پوشید و با خوابآلودگی رفت سرکار و گفت بعدش میره خونه ی خودش منم باشه ای گفتم و خونه رو جمع و جور کردن و رفتم باب اسفنجی ببینم که
یه ماسک روی صورتم گذاشتم تا بتونم به خودن آرامش بدم خلاصه
بسته پاپ کرن و چیپس رو باز کردم و باب اسفنجی رو پلی کردم و دیدم وسطاش بود که در خونه رو زدن حتما یونا چیریز جا گذاشته با م چوننسبتا گشادم درم با ریموت برقی جدیدی که برای در پارکینگ هم گرفته بودم عوض کردن و کاملا مدرن شد در خونم خلاصه درو زدم و مشغول دیدت باب اسفنجی شدم و داشتم پف فیل میخوردم
صدای قدم ها رو شنیدم
میا قهر کرده بود و سر هیچ کلاسی شرکت نکرد غذا هم نمیخورد تهیونگ هم فقط نگاه کرد و فقط یکبار رفت که بچه هیچی نگفت اونم بیخیال شد ولی توی دلش
خیلی حالش بد بود و میخواست میا مثل قبل بشه
ا.ت
خونه رو تمیز کرده بودم و داشتم شیک توت فرنگی خوشمزم رو میخوردم که یونا گاوه زنگ زد و گفت داره میاد خونه منم خوراکی هام ته کشیده بود و میخواستم یونا پیشم بمونه تا صبح شب زنده داری کنیم واسه ی همین سریع آماده شدم و رفتم فروشگاه
تهیونگ
دلم میخواست میا رو خوشحال کنم پس حاظر شدن و رفتم فروشگاه تا براش خوراکی هایی که دوست داره بخرمشون
حاظر شدم و رفتم فروشگاه
ا.ت
رفتم فروشگاه
و یه سبد برداشتم
اول نوشیدنی
از اونجایی که تاحالا مست نکرده بودم دور سوجو و شراب رو خط کشیدم چون هم مضر بود هم من نمیخواستم هم واسه ی موقعیت شغلی بد بود خلاصه
مس کلی شیر کاکائو و شیرموز و شیرتوت فرنگی برداشتم با کلی لیمونتد و نوشیدنی های خوشمزه
بعد رفتم سراغ پاستیل و مارشملو
زیاد از همشون برداشتم
بعد رفتم سراغ چیپس و پفک
پفک و پاپ کرن و کرانچی های مختلف برداشتم اما میموند چیپس امریکایی
رفتم کنارشون بین طعم چیپس کیر گردن هان فهمیدم پس خنده به صورت بغل وار تمام طعم هاشون رو ورداشتم و رفتم قسمتهای دیگه
تهیونگ
همه ی خوراکی هایی که میخواستم ورداشتم اما میموند چیپس
معمولا میدیم خیلی از چیپس های آمریکای خوشش میاد پس سبد رو به سمت قفسه ی چیپس ها روندم و با تعجب همون دختره ی صبحی رو دیدم پارک ا.ت
با کیوتی تمام بین انتخاب چیپس مونده بودم هیهو تحت یه حرکت همشون رو بغل گرفت و ریخت توی سبد و مثل بچه هه رفت یه سمت دیگه
از کیوتیش خندم گرفته بود
خلاصه منم خریدم رو کردن و زود تر از اون دختر به سمت صندوق رفتم حساب کردم و کیسه های خوراکی رو دادم به بادیگارد و گذاشت توی ماشین و رفتیم به سمت عمارت
ا.ت
یونا خر شرک اومد و تا صبح مثل دیوونه ها خندیدیم رقصیدیم و خوراکی خوردیم و فیلم دیدیم
صبح ساعت هفت و نیم یونا لباسایی که آورده بود پوشید و با خوابآلودگی رفت سرکار و گفت بعدش میره خونه ی خودش منم باشه ای گفتم و خونه رو جمع و جور کردن و رفتم باب اسفنجی ببینم که
یه ماسک روی صورتم گذاشتم تا بتونم به خودن آرامش بدم خلاصه
بسته پاپ کرن و چیپس رو باز کردم و باب اسفنجی رو پلی کردم و دیدم وسطاش بود که در خونه رو زدن حتما یونا چیریز جا گذاشته با م چوننسبتا گشادم درم با ریموت برقی جدیدی که برای در پارکینگ هم گرفته بودم عوض کردن و کاملا مدرن شد در خونم خلاصه درو زدم و مشغول دیدت باب اسفنجی شدم و داشتم پف فیل میخوردم
صدای قدم ها رو شنیدم
۹.۴k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.