به دنبال لبخند ناب تو هستم

به دنبال لبخند ناب تو هستم
چنین عمرم را می گذرانم
مرا نه شکوه است
نه گلایه
قلبم اگر یاری کند
برگ های زرد پاییزی را شماره می‌کنم
که دارند از پاییز جدا می‌شوند
و به زمستان متصل می‌شوند
برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان می دهم
میوه‌های زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیت نامه من است
از زمین بی برکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم می‌خواهم تا آمدن تو بتپد

#احمدرضا_احمدی
دیدگاه ها (۲)

سلاماینجا خواب من است یا خواب تو؟صبح، کداممان تنها می‌شود؟می...

‌ بانوی پیر انگلیسی خودکشی می کند ...در دفتر یادداشت هایش از...

تو به من خندیدی ,و نمی‌دانستی ...من به چه دلهره از باغچه همس...

خوابی را که دیشب دیدم بر می دارم و می گذارم توی فریزر تا این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط