تو به من خندیدی ,
تو به من خندیدی ,
و نمیدانستی ...
من به چه دلهره از باغچه همسایه ,
سیب را دزدیدم ...
باغبان از پی من تند دوید ,
سیب را دست تو دید ...
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
میدهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق در این پندارم
که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت ...
#حمید_مصدق
و نمیدانستی ...
من به چه دلهره از باغچه همسایه ,
سیب را دزدیدم ...
باغبان از پی من تند دوید ,
سیب را دست تو دید ...
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
میدهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق در این پندارم
که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت ...
#حمید_مصدق
۲.۶k
۲۲ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.