پارت

پارت 72
(ارشام)

خونه ی رادوین به شدت خوشکل شده بود . به رادوین نگاه

کردم . کم مونده بود دو تا شاخ گنده سبز شه روی سرش .

یکم که مغزش کار کرد و تزیینات رو دید یه بو هایی برد .

رادوین : اینجا چه خبره ؟؟

متین : من دارم عمو میشم

رادوین : یعنی چی ؟؟

من : عهههه گیج منش یعنی داری بابا میشی .

یهو چشماش گشاد تر شد . انگار یکم هضمش براش سخت

بود. کم کم یه لبخند ملیح اومد روی لبش .

رادوین : نههههههههه من دارم بابا میشم .

به نفس نگاه کرد که لبخندش عریض تر شد و پرید و بغلش

کرد . اصلا انگار ما رو اونجا نمیدید . نفس رو توی هوا

میچرخوند . گذاشتش روی زمین که نفس سرش رو انداخت

پایین . رادوین رفت بالا تا لباس اش رو عوض کنه .

اومد پایین و گفت : خب حالا این گوگولی دختره یا پسر؟؟

نفس : امشب معلوم میشه .

رادوین : جدی ؟؟

هلیا : باید اون بادکنک رو بترکونی که معلوم شه دختره یا پسر

و یا این کیک ها رو ببرید . هر کدوم و که دوست داشتید

رادوین : خب معلومه بادکنکه جذاب تره .

فوری چاقو ی روی میز رو برداشت و برد سمت بادکنک

ترنم : وایسا . حالا خودت فکر میکنی دختره یا پسر .

رادوین : فرقی نداره .

ترنم : حالا دوست داری چی باشه

رادوین : خب من خودم دختر دوست دارم . نفس هم همیشه

میگفت دوست داره اولین بچه مون دختر باشه .

ترنم : حالا بترکون

چاقو رو برد سمت بادکنک . یکم مکث کرد . معلوم بود

استرس داره .
دیدگاه ها (۱)

💔 💔 💔 💔

پارت 73(متین)نگاهم به رادوین بود . انگار دلش نمیومد چاقو رو ...

واقعا این دوربین زر میزنه😠

پارت 71(نفس)صبح زود از خواب بیدار شدم . ساعت 9 بود. واسه من ...

نام فیک:عشق مخفیPart: 21ویو جیمین*ات. خب شرطت چیه؟رفتم نزدیک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط