تصمیم دارم عاقبت یک چای مهمانش کنم
تصمیم دارم عاقبت یک چای مهمانش کنم
عهدی بگیرم از لبش لبریز پیمانش کنم
.
تصمیم دارم در خورش این کوچه را آذین کنم
این خانه تاریک را باید چراغانش کنم
.
در کاخها ویرانهها در گوشه میخانهها
گه گاه سامانش دهم گاهی پریشانش کنم
.
گاهی ببافم موی او گاهی ببوسم روی او
گاهی بخوانم یک غزل گاهی غزلخوانش کنم
.
در بین سازشهای او وقت نوازشهای او
قصری خیالی سازم و با خنده ویرانش کنم
.
کفر است گویی دین او دلخونم از آیین او
باید روم بالین او شاید مسلمانش کنم
.
تصمیم دارم بعد از این در عرصه این سرزمین
هر لحظه با عشق و یقین جان را به قربانش کنم
.
هی دست و پایم گم شود هی دست بندازد مرا
دستی به درگاهش برم دستی به دامانش کنم
.
زیباتر از حور و پریست اما دلش با دیگریست
باید پشیمانش کنم باید پشیمانش کنم
.
دلدار دور اندیش من این یاور دور از کیش من
باید بیاید پیش من تا بوسه بارانش کنم
.
.
#فرامرز_عرب_عامری
عهدی بگیرم از لبش لبریز پیمانش کنم
.
تصمیم دارم در خورش این کوچه را آذین کنم
این خانه تاریک را باید چراغانش کنم
.
در کاخها ویرانهها در گوشه میخانهها
گه گاه سامانش دهم گاهی پریشانش کنم
.
گاهی ببافم موی او گاهی ببوسم روی او
گاهی بخوانم یک غزل گاهی غزلخوانش کنم
.
در بین سازشهای او وقت نوازشهای او
قصری خیالی سازم و با خنده ویرانش کنم
.
کفر است گویی دین او دلخونم از آیین او
باید روم بالین او شاید مسلمانش کنم
.
تصمیم دارم بعد از این در عرصه این سرزمین
هر لحظه با عشق و یقین جان را به قربانش کنم
.
هی دست و پایم گم شود هی دست بندازد مرا
دستی به درگاهش برم دستی به دامانش کنم
.
زیباتر از حور و پریست اما دلش با دیگریست
باید پشیمانش کنم باید پشیمانش کنم
.
دلدار دور اندیش من این یاور دور از کیش من
باید بیاید پیش من تا بوسه بارانش کنم
.
.
#فرامرز_عرب_عامری
- ۳۱۶
- ۱۹ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط