خواهم که از شراره ی عشقت حذر کنم

خواهم که از شراره ی عشقت حذر کنم
این دل بُرون ز مهلکه ی پُر خطر کنم

شمع رُخَت، به تحفه مرا، بال و پر بسوخت
باید که ترکِ این معاشقه ی بی ثمر کنم

در سنگ سینه ات، به گمان جای ما نبود
زین پس، به کنج خلوت ویرانه سر کنم

آن تیر غم که سوی من انداخت، ناز تو
حاشا که غیر سینه به راهش، سپر کنم

از گریه های روز و شبم، چشم من نخُفت
کو آبِ دیده ای که از آن، دیده تَر کنم

این بخت واژگون، به تقدیر من نبود
داد از قضا و شِکوِه ز کارِ قَدَر کنم

روزی اگر به سوی من اُفتد نگاه تو
جان را به سر گذارم و من، ترکِ سر کنم

یک شب خیال چشم تو از خاطرم نرفت
شاید شبی، به چشم خیالت سفر کنم

جواد نوری(آبان)
دیدگاه ها (۱)

ساقی از کوچه دلدار گذر کردم دوشخوشتر از باده تو، در بر او کر...

جز عشق هر آن قصه که گویند، سراب استهر نقش به ایوان بزنی، نقش...

یک آهِ بی نفس، یک حبس تا سکونیک لاله ی سیاه، یک دشتِ واژگونا...

#کلیپ_عاشقانه عاشقی چشم تر و ، نور بصر میخواهد ....سر به پا ...

🍀دل به دل راه ندارد , دل من تنها شددر  هوای  تو عزیزم ,  سپر...

🌱🍒ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...سر خوشم چون پروریدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط