ساقی از کوچه دلدار گذر کردم دوش

ساقی از کوچه دلدار گذر کردم دوش
خوشتر از باده تو، در بر او کردم نوش

گفتم ای یار، چه در باده به جانم کردی؟
که دهد برتن رنجور، چنین جوش و خروش

گفت آهسته به گوش من دیوانه ی مست
سرّ عشق است و نگویند، تو هم باش خموش

جواد نوری«آبان»
دیدگاه ها (۱)

جز عشق هر آن قصه که گویند، سراب استهر نقش به ایوان بزنی، نقش...

#شعرشعرهایم را مینویسمبه روی برگهاپائیز که بیایدقدمهای توزمز...

خواهم که از شراره ی عشقت حذر کنماین دل بُرون ز مهلکه ی پُر خ...

یک آهِ بی نفس، یک حبس تا سکونیک لاله ی سیاه، یک دشتِ واژگونا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط