p7
p7
ا.ت ویو
یه بار رو پات نشستم تحریک شدی اگه اینبار بشینم چیکار میکنی هان؟هه عمرا من دیگه نزدیکتر نمیشه جانگ هوسوک رفتم روی پای جونگکوک نشستم که تو بغلش له شدم و شروع کردم چرت و پرت گفتن
هوبی ویو
ا.ت نشستتت رو پای کوکککک؟وای خدا چی اینقدر خنده داره؟چرا ا.ت تو بغلشههههه؟
رویداد: رسیدن و همه رفتن تو اتاقشون همه حس میکردن جو سنگینه ولی بیخیال شدن و موقع شام که رسید جین همه رو صدا کرد و نشستن سر میز و شروع کردن خوردن اما ا.ت خیلی بی میل بود و فقط یکم از غذاش رو خورد و رفت کنار
ا.ت: من میل ندارم نوش جون
جیمین: چرا بشین بخور
جین: ا.ت میخوای غذات رو ببر اتاقت
ا.ت: نه کلا نمیخوام
ا.ت با خستگی رفت تو اتاقش و ناراحت بود که همه نگاهش میکردن الا جیهوپ که داشت راحت غذاش رو میخورد ناراحت بود که فکر میکرد احساسش دو طرفه هست از این ناراحت بود که با دختره خوب بود و شروعی شده بود واسه گریههاش
ا.ت: بدجنس نمیبخشمت(خودشو انداخت رو تخت)
چند ساعت گذشت و ا.ت هنوز گریه نیکرد اما اروم که جیهوپ وارد اتاق ا.ت: شد
هوبی: ا.ت خوابی؟
ا.ت: ......
جیهوپ دیگه چیزی نگفت و در رو بست و ا.ت هم سرش رو از تو بالشت در آورد و به در بسته خیره شد
نمیتونست حسادتش رو کنترل کنه اعصابش خیلی خرد بود نگاه ساعت کرد دو شب شده بود
ا.ت بی فکر از اتاقش میره بیرون و میره پشت در اتاق جیهوپ و نفسش رو میده بیرون و در رو باز میکنه و میاد جلوی حیهوپ میایسته و توجهی به تعجب هوبی نمیکنه
ا.ت: خوشت میاد مخ دخترا رو بزنی؟
جیهوپ گیج نگاهش میکنه که ا.ت دست میکشه و اشکاش رو پاک میکنه و چشماش رو بت اعصباتیت میبنده
ا.ت: تو میگی عاشقمی بعد مخ این و اون رو میزنی؟واقعا برای خودم متاسفم که گذاشتم حتی بغلم کنی و ببوسیم
ا.ت ویو
یهو به خودم امدم من چی گفتممممممم یا خداااا مطمئنم خودم بیشتر از هوبی تعجب کردم سریع زدم به دو که جیهوپ زودتر جلوم ایستاد سرمو انداختم پایین و سعی کردم نگاهش نکنم
هوبی: یعنی چی؟
ا.ت یه کلمه میگه(دختره تو فن مینگ)یهو جیهوپ میزنه زیر خنده و چونه ا.ت رو بالا میده
هوبی: نگو که حسودیت شد(خنده)(خوشحاله که خودشم فقط حسودیش نشده)
ا.ت: .........
اول ا.ت جوابی بهش نمیده اما شروع میکنه با مشت زدن تو سینه هوبی و بهش فوش میده اما جیهوپ واکنشی نداره وقتی ا.ت یکم خالی شد با خشم تو چشماش نگاه میکنه
ا.ت: باشه تو بردی اره من دوستت دارم ولی.....انگار تو منو فقط واسه هوست میخواستی.....(اخرش با بغض)
هوبی: ا.ت لطفا گریه نکن(بغض)من تو رو واسه هوس میخواستم؟من؟کی بود به من گفت ما ایدلیم نباید قرار بزاریم؟هوم؟
ا.ت: هق اره من بودم گفتم فکر میکردم اینو بگم شاید یادم بره دوستت دارم شاید تو عذاب نکشی(گریه)
جیهوپ: .....
ا.ت ویو
یه بار رو پات نشستم تحریک شدی اگه اینبار بشینم چیکار میکنی هان؟هه عمرا من دیگه نزدیکتر نمیشه جانگ هوسوک رفتم روی پای جونگکوک نشستم که تو بغلش له شدم و شروع کردم چرت و پرت گفتن
هوبی ویو
ا.ت نشستتت رو پای کوکککک؟وای خدا چی اینقدر خنده داره؟چرا ا.ت تو بغلشههههه؟
رویداد: رسیدن و همه رفتن تو اتاقشون همه حس میکردن جو سنگینه ولی بیخیال شدن و موقع شام که رسید جین همه رو صدا کرد و نشستن سر میز و شروع کردن خوردن اما ا.ت خیلی بی میل بود و فقط یکم از غذاش رو خورد و رفت کنار
ا.ت: من میل ندارم نوش جون
جیمین: چرا بشین بخور
جین: ا.ت میخوای غذات رو ببر اتاقت
ا.ت: نه کلا نمیخوام
ا.ت با خستگی رفت تو اتاقش و ناراحت بود که همه نگاهش میکردن الا جیهوپ که داشت راحت غذاش رو میخورد ناراحت بود که فکر میکرد احساسش دو طرفه هست از این ناراحت بود که با دختره خوب بود و شروعی شده بود واسه گریههاش
ا.ت: بدجنس نمیبخشمت(خودشو انداخت رو تخت)
چند ساعت گذشت و ا.ت هنوز گریه نیکرد اما اروم که جیهوپ وارد اتاق ا.ت: شد
هوبی: ا.ت خوابی؟
ا.ت: ......
جیهوپ دیگه چیزی نگفت و در رو بست و ا.ت هم سرش رو از تو بالشت در آورد و به در بسته خیره شد
نمیتونست حسادتش رو کنترل کنه اعصابش خیلی خرد بود نگاه ساعت کرد دو شب شده بود
ا.ت بی فکر از اتاقش میره بیرون و میره پشت در اتاق جیهوپ و نفسش رو میده بیرون و در رو باز میکنه و میاد جلوی حیهوپ میایسته و توجهی به تعجب هوبی نمیکنه
ا.ت: خوشت میاد مخ دخترا رو بزنی؟
جیهوپ گیج نگاهش میکنه که ا.ت دست میکشه و اشکاش رو پاک میکنه و چشماش رو بت اعصباتیت میبنده
ا.ت: تو میگی عاشقمی بعد مخ این و اون رو میزنی؟واقعا برای خودم متاسفم که گذاشتم حتی بغلم کنی و ببوسیم
ا.ت ویو
یهو به خودم امدم من چی گفتممممممم یا خداااا مطمئنم خودم بیشتر از هوبی تعجب کردم سریع زدم به دو که جیهوپ زودتر جلوم ایستاد سرمو انداختم پایین و سعی کردم نگاهش نکنم
هوبی: یعنی چی؟
ا.ت یه کلمه میگه(دختره تو فن مینگ)یهو جیهوپ میزنه زیر خنده و چونه ا.ت رو بالا میده
هوبی: نگو که حسودیت شد(خنده)(خوشحاله که خودشم فقط حسودیش نشده)
ا.ت: .........
اول ا.ت جوابی بهش نمیده اما شروع میکنه با مشت زدن تو سینه هوبی و بهش فوش میده اما جیهوپ واکنشی نداره وقتی ا.ت یکم خالی شد با خشم تو چشماش نگاه میکنه
ا.ت: باشه تو بردی اره من دوستت دارم ولی.....انگار تو منو فقط واسه هوست میخواستی.....(اخرش با بغض)
هوبی: ا.ت لطفا گریه نکن(بغض)من تو رو واسه هوس میخواستم؟من؟کی بود به من گفت ما ایدلیم نباید قرار بزاریم؟هوم؟
ا.ت: هق اره من بودم گفتم فکر میکردم اینو بگم شاید یادم بره دوستت دارم شاید تو عذاب نکشی(گریه)
جیهوپ: .....
۳.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.