•°رمان دکتر رومانتیک من •°
•°رمان دکتر رومانتیک من •°
part ⑨
#ییعت
ییعت: برو شام بخور الچین که ید دفعه ی ماشین خورد بهم
الچین: ییعتتتتت با داد
برک: این صدای چی بود
لیزگه: بیا بریم ببنیم چی شده
همه جمع شده بودن
واییی دیدم ییعت تصادف کرده سریع رفتیم سمت ییعت و الچین چی شده
الچین: نمیدونم فک کنم دستش اسیب دیده زنگ بزنید امبولانس
برک: باشه باشه الان زنگ می زنم من
چند دقیقه بعد امپولانش اومد
لیزگه: بیا بریم سوار ماشین ما شو
الچین : باشه
لیزگه؛ رفتیم سریع به سمت بیمارستان
رسیدیم بیمارستان
دکتر: شما دوست های اقا ییعت هستید؟!
الچین: بله من دوست دخترشم میشه بگید چی شده
نگران نباشید فقط دستش اسیب دیده
الچین و لیزگه: اوفف خداروشکر
الچین: یعنی چیزیش نشده مطمئن باشم
دکتر: بله
لیزگه: الچین من زنگ بزنم خاله اهو
الچین: بزن
اهو؛: داشتم غذا درست میکردم که یه دفعی لیزگه زنگ زد جواب دادم
الو عزیزم خوبی
لیزگه: من خوبه خاله اهو ییعت با ماشین تصادف کرده اومدیم بیمارستان
اهو: چییییی (با داد)
لیزگه: خاله اهو نگران نباشید دستش اسیب دیده فقط
اهو: باشه باشه الان میام
یامان آیلین ایلول سارپ یازگی: چی شده؟؟
اهو: بچه ها ییعت تصادف کرده فقط دستش اسیب دیده برین اماده شید بریم بیمارستان (با داد)
یازگی؛: چند دقیقه بعد رسیدیم بیمارستان
دیدم که لیزگه برک الچین هم هستن
اهو: سلام چه خبره اینجا ؟؟
الچین: سلام خاله اهو ییعت داشت میرفت که تصادف کرد با ماشین اما دکتر گفتش فقط دستش اسیب دیده
دکتر: می تونید برید ببینیدش
الچین: باشه رفتیم تو
ییعت حالت خوبه؟؟
ییعت: نگران نباشید من خوبم
لیزگه: ییعت من ازت معذرت میخوام تعقصیر من بود
ییعت: نه اشکال نداره لیزگه من خودم ندیدم که ماشین داره میاد
لیزگه: ✨
دیدم برک گوشیش زنگ خورده روش نشد جواب بده رفت بیرون
من رفتم بیرون ببینم کیه
رفتم دیدم که......
ادامه دارد 💅
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز#قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک
#جانفزا #ماهیر #ماهجان
part ⑨
#ییعت
ییعت: برو شام بخور الچین که ید دفعه ی ماشین خورد بهم
الچین: ییعتتتتت با داد
برک: این صدای چی بود
لیزگه: بیا بریم ببنیم چی شده
همه جمع شده بودن
واییی دیدم ییعت تصادف کرده سریع رفتیم سمت ییعت و الچین چی شده
الچین: نمیدونم فک کنم دستش اسیب دیده زنگ بزنید امبولانس
برک: باشه باشه الان زنگ می زنم من
چند دقیقه بعد امپولانش اومد
لیزگه: بیا بریم سوار ماشین ما شو
الچین : باشه
لیزگه؛ رفتیم سریع به سمت بیمارستان
رسیدیم بیمارستان
دکتر: شما دوست های اقا ییعت هستید؟!
الچین: بله من دوست دخترشم میشه بگید چی شده
نگران نباشید فقط دستش اسیب دیده
الچین و لیزگه: اوفف خداروشکر
الچین: یعنی چیزیش نشده مطمئن باشم
دکتر: بله
لیزگه: الچین من زنگ بزنم خاله اهو
الچین: بزن
اهو؛: داشتم غذا درست میکردم که یه دفعی لیزگه زنگ زد جواب دادم
الو عزیزم خوبی
لیزگه: من خوبه خاله اهو ییعت با ماشین تصادف کرده اومدیم بیمارستان
اهو: چییییی (با داد)
لیزگه: خاله اهو نگران نباشید دستش اسیب دیده فقط
اهو: باشه باشه الان میام
یامان آیلین ایلول سارپ یازگی: چی شده؟؟
اهو: بچه ها ییعت تصادف کرده فقط دستش اسیب دیده برین اماده شید بریم بیمارستان (با داد)
یازگی؛: چند دقیقه بعد رسیدیم بیمارستان
دیدم که لیزگه برک الچین هم هستن
اهو: سلام چه خبره اینجا ؟؟
الچین: سلام خاله اهو ییعت داشت میرفت که تصادف کرد با ماشین اما دکتر گفتش فقط دستش اسیب دیده
دکتر: می تونید برید ببینیدش
الچین: باشه رفتیم تو
ییعت حالت خوبه؟؟
ییعت: نگران نباشید من خوبم
لیزگه: ییعت من ازت معذرت میخوام تعقصیر من بود
ییعت: نه اشکال نداره لیزگه من خودم ندیدم که ماشین داره میاد
لیزگه: ✨
دیدم برک گوشیش زنگ خورده روش نشد جواب بده رفت بیرون
من رفتم بیرون ببینم کیه
رفتم دیدم که......
ادامه دارد 💅
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز#قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک
#جانفزا #ماهیر #ماهجان
۸.۷k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.