•°رمان دکتر رومانتیک من •°
•°رمان دکتر رومانتیک من •°
part⑦
#ییعت
رفتم بیرون که یدفعی الچین زنگ زد (دوست دختر سابقش)
الچین: سلام ییعت خوبی؟
ییعت: خوبم تو خوبی کاری داشتی؟
الچین: ییعت میگم من هنوز عاشقتم میشه برگردیم به هم؟
ییعت: فکرم رفت پیشه لیزگه با خودم گفتم اون دوست پسر داره علاقه شم خیلی بیشتر به برک
الچین: ییعت چی شد؟
ییعت: هیچی نشد باشه برگردیم پیش هم
الچین: اخ جون
خوب دیگه فردا وقت داری؟
ییعت: اره دارم
الچین: پس فردا ساعت هفت تو رستوران ستاره
ییعت: چی این همه رستوران چرا اون رو انتخاب کردی؟
الچین: اخه اونجا رستوران مورد علاقه هستش بعدشم من با صاحب رستوران رفیق جون جونی هستیم و بهش قول دادم دوست پسر مو بهش نشون بدم اونم گفته دوست پسر مو میارم
ییعت: باش
الچین: خوبه پس بهش بگم ما میایم
ییعت: بگو بگو
خوب دیگه من برم الچین
الچین: باشه عشقم خداحافظ
ییعت: خدا کنه لیزگه نباشه از اونجایی که شراکتیه رستوران
#لیزگه
لیزگه: یازگی؟
یازگی: بله عزیزم
لیزگه: برادرت چرا رفت؟
یازگی: نمیدونم کارش همینه ییعت
لیزگه: من فکر نمیکردم داداشت باشه ما تو رستوران همو دیدیم حتی باهام صحبت کردیم
یازگی: خوب
لیزگه: فک کنم برادرت عاشقم شده اما وقتی دوست پسر دارم ناراحت شد فکر کنم
یازگی: میخوای من ازش بپرسم؟
لیزگه: اره فقط نگو من گفتم
خوب دیگه همه رفتن
برک: عشقم منم میرم دیگه
لیزگه: باشه عشقم خداحافظ
بعد از چند دقیقه دیدم الچین زنگ زد
الچین: لیزگه سلام
لیزگه: سلام عزیزم خوبی؟
الچین: خوبم میگم فردا من و دوست پسرم میایم به ستورانت ساعت هفت تو هم به برک زنگ بزن بگو بیاد
لیزگه: حتما خیلی خوشحال شدم الان به برک میگم
الچین: باشه
لیزگه: الو برک میگم فردا ساعت هفت بیا رسیتوران خودم چون دوستم با دوست پسرش میاد گفت به تو بگم
برک: باشه عشقم میام
ادامه دارد💅
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز #قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک
part⑦
#ییعت
رفتم بیرون که یدفعی الچین زنگ زد (دوست دختر سابقش)
الچین: سلام ییعت خوبی؟
ییعت: خوبم تو خوبی کاری داشتی؟
الچین: ییعت میگم من هنوز عاشقتم میشه برگردیم به هم؟
ییعت: فکرم رفت پیشه لیزگه با خودم گفتم اون دوست پسر داره علاقه شم خیلی بیشتر به برک
الچین: ییعت چی شد؟
ییعت: هیچی نشد باشه برگردیم پیش هم
الچین: اخ جون
خوب دیگه فردا وقت داری؟
ییعت: اره دارم
الچین: پس فردا ساعت هفت تو رستوران ستاره
ییعت: چی این همه رستوران چرا اون رو انتخاب کردی؟
الچین: اخه اونجا رستوران مورد علاقه هستش بعدشم من با صاحب رستوران رفیق جون جونی هستیم و بهش قول دادم دوست پسر مو بهش نشون بدم اونم گفته دوست پسر مو میارم
ییعت: باش
الچین: خوبه پس بهش بگم ما میایم
ییعت: بگو بگو
خوب دیگه من برم الچین
الچین: باشه عشقم خداحافظ
ییعت: خدا کنه لیزگه نباشه از اونجایی که شراکتیه رستوران
#لیزگه
لیزگه: یازگی؟
یازگی: بله عزیزم
لیزگه: برادرت چرا رفت؟
یازگی: نمیدونم کارش همینه ییعت
لیزگه: من فکر نمیکردم داداشت باشه ما تو رستوران همو دیدیم حتی باهام صحبت کردیم
یازگی: خوب
لیزگه: فک کنم برادرت عاشقم شده اما وقتی دوست پسر دارم ناراحت شد فکر کنم
یازگی: میخوای من ازش بپرسم؟
لیزگه: اره فقط نگو من گفتم
خوب دیگه همه رفتن
برک: عشقم منم میرم دیگه
لیزگه: باشه عشقم خداحافظ
بعد از چند دقیقه دیدم الچین زنگ زد
الچین: لیزگه سلام
لیزگه: سلام عزیزم خوبی؟
الچین: خوبم میگم فردا من و دوست پسرم میایم به ستورانت ساعت هفت تو هم به برک زنگ بزن بگو بیاد
لیزگه: حتما خیلی خوشحال شدم الان به برک میگم
الچین: باشه
لیزگه: الو برک میگم فردا ساعت هفت بیا رسیتوران خودم چون دوستم با دوست پسرش میاد گفت به تو بگم
برک: باشه عشقم میام
ادامه دارد💅
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز #قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک
۹.۸k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.