black flower(p,250)
black flower(p,250)
بعد از اینکه دکتر کارش رو انجام داد .
جونگکوک همراه دکتر بیرون رفت .
جونگکوک: دکتر اتفاقی برایه همسرم افتاده!(نگران)
دکتر سر تا پای آلفای آشفته رو آنالیزم کرد و بعد چند مین مکث ادامه داد
دکتر: اتفاق که نه .. همسرتون بارداره اما یه مقدار بدنش ضعیفه باید استراحت کنه .
بدون مقدمه گفت و توصیه هاش رو کرد و جونگکوک که مثل مجسمه خشکش زده بود رو تنها گذاشت .
جونگکوک میدونست تهیونگ بارداره ولی الان واقعا خوشحال بود و شوکه شده بود ...
این یعنی اون داره پدر میشه ؟
خدای من این بهترین اتفاق زندگیش بود.
جونگکوک از در ورودی بیمارستان خارج شد و روی نیمکت نشست تا از خوشحالی داد نزنه .
بعد چند مین که آروم شد به اتاق تهیونگ رفت و باهاش چشم تو چشم شد .
امگا چپ چپ به جونگکوک نگاه کرد .
تهیونگ چشماشو ریز کرد و لب زد
کوک چیزی شده ؟
جونگکوک فقط سرش رو به چپ و راست تکون داد .
تهیونگ: چرا مشکوک رفتار میکنی؟
جونگکوک لبخند شیطانی ای زد .
بعد از اینکه دکتر کارش رو انجام داد .
جونگکوک همراه دکتر بیرون رفت .
جونگکوک: دکتر اتفاقی برایه همسرم افتاده!(نگران)
دکتر سر تا پای آلفای آشفته رو آنالیزم کرد و بعد چند مین مکث ادامه داد
دکتر: اتفاق که نه .. همسرتون بارداره اما یه مقدار بدنش ضعیفه باید استراحت کنه .
بدون مقدمه گفت و توصیه هاش رو کرد و جونگکوک که مثل مجسمه خشکش زده بود رو تنها گذاشت .
جونگکوک میدونست تهیونگ بارداره ولی الان واقعا خوشحال بود و شوکه شده بود ...
این یعنی اون داره پدر میشه ؟
خدای من این بهترین اتفاق زندگیش بود.
جونگکوک از در ورودی بیمارستان خارج شد و روی نیمکت نشست تا از خوشحالی داد نزنه .
بعد چند مین که آروم شد به اتاق تهیونگ رفت و باهاش چشم تو چشم شد .
امگا چپ چپ به جونگکوک نگاه کرد .
تهیونگ چشماشو ریز کرد و لب زد
کوک چیزی شده ؟
جونگکوک فقط سرش رو به چپ و راست تکون داد .
تهیونگ: چرا مشکوک رفتار میکنی؟
جونگکوک لبخند شیطانی ای زد .
- ۸.۴k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط