P

P17
خوب قطعا منو نمیخواد ولی خوب دست اون نی
رفتم پایین تو آشپز بود داشت ظرف هارو می‌شست رفتم سمتش و رفتم جلوش و ب حوضی تکیه دادم
+چیزی شده
_باید ی چی بگم
+بگو
_خوب...
_آن ببین منو تو باید باهم ازدواج کنیم حتی اگه شده ب اجبار
+چرا
_چون مجبورم مجبور میفهمی؟
+من نمیخوام خووو

_باید بخوای

+چرا باید...

_چون پدرم واسه بالا بردن باند مافیائی من سعی داره منو وادار ب ازدواج کنه

+وادار ب ازدواج کنه نگفته که من

_ببین من وقت زیادی ندارم تا فردا باید بگم بهش و اینجا تو از همشون سر تری تازه از خانواده خوبی هم هستی بقیه همشون... خ ب چیزن دیگه

+هوففففف

_متاسفم

ا. ت ب سمت اتاقش حرکت کردطفلی نمیدونه ک از ته دل دوسش دارم

{ویو ا. ت}
مجبور بودم قبول کنم اگه نمیکردم قطعا میمردم
پس تمام تلاشمو کردم تا لجبازی نکنم بعد ب سمت اتاق کوک حرکت کردم

+تق تق
_بیا
+خوب.... چیزه.... مراسم عروسی کیه
_فردا
+چه با عجله
_آماده شو بریم خرید
+اوکی

رفتم اتاقش خیلی سر حرف زد ولی خوب اهمیت ندادم

¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
حمایت یادتون نره!
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
#بی_تی_اس
دیدگاه ها (۳)

P18رفتم آماده شدم و ب سمت پایین پله ها رفتمو کوک آماده ب دست...

اسلاید 1 لباس ا. تاسلاید 2 کوک

P16کوک سریع دستمو گرفت و انداخت رو تخت و پتو رو کشید رومون ...

P15دستامو گذاشتم رو شونش و سری بوسیدمش بعد 16 ثانیه ازش جدا ...

تکپارتی از کوک

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط