P16
P16
کوک سریع دستمو گرفت و انداخت رو تخت و پتو رو کشید رومون و من هم از ترس کمی ناله کردم ک کوک لبخندی زد و روم حرکت ورزشی شنا رو رفت فهمیدم منظورش چیه میخواد دوس دخترش فکر کنه داره منو میکنه
منم خواستم کمکش کنم بلاخره اون راه درمانمِ
(علامت سلینا!)
! کوک.... چ غلطی میکنی؟
کوک برگشت گفت
_نمیبینی کار دارم گمشو بیرون(داد)
سلینا گریون رفت بیرون و منم دستمو گذاشتم رو سینه کوک اوففف عجب عضله ای داشت ولی باز هلش دادم
+ببخشید ارباب ولی من وسیله بازی تون نیستم
_بردمی خدمتکار می هرکاری بخوام میکنم
+کاش یکم حس داشتی نسبت ب من
_کاش یکم حس داشتی نسبت ب من(ادا شو در میاره)
+ارباب(بغض)
_برو ب کارت برس(سرد)
این یهو چش شد تغییر مودش رو خدااال
بلند شدم رفتم سمت در ک اومد دستمو گرفت و کشید.....
+چیشده
یکم تو چشمام نگاه کرد و بعد ولم کرد گفت
_هیچی برو بیرون
رفتم بیرون سلینا انگاری رفته بود رفتم پایین پیش دوست جونیم
+های
&هیع ترسیدم
+نترس
&اوف
+چیشده
&خستم
+اخی بیا برو من بقیه ظرف هارو میشورم
&اوکی ممنون
دوست جونیش رفت و ا. ت شروع کرد ب شستن ظرف ها
(ویو کوک)
همونطور ک بابام گفت من باید با کسی ازدواج کنم!
ب نظر م ا. ت گزینه خوبیه
اما اگع منو نخواد اگه اگه ازم متنفر باشه
آه اصلا ب درک تووو مگه عاشق ا. ت هستی خوب قطعا...
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
حمایت یادتون نره!
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
#بی_تی_اس
کوک سریع دستمو گرفت و انداخت رو تخت و پتو رو کشید رومون و من هم از ترس کمی ناله کردم ک کوک لبخندی زد و روم حرکت ورزشی شنا رو رفت فهمیدم منظورش چیه میخواد دوس دخترش فکر کنه داره منو میکنه
منم خواستم کمکش کنم بلاخره اون راه درمانمِ
(علامت سلینا!)
! کوک.... چ غلطی میکنی؟
کوک برگشت گفت
_نمیبینی کار دارم گمشو بیرون(داد)
سلینا گریون رفت بیرون و منم دستمو گذاشتم رو سینه کوک اوففف عجب عضله ای داشت ولی باز هلش دادم
+ببخشید ارباب ولی من وسیله بازی تون نیستم
_بردمی خدمتکار می هرکاری بخوام میکنم
+کاش یکم حس داشتی نسبت ب من
_کاش یکم حس داشتی نسبت ب من(ادا شو در میاره)
+ارباب(بغض)
_برو ب کارت برس(سرد)
این یهو چش شد تغییر مودش رو خدااال
بلند شدم رفتم سمت در ک اومد دستمو گرفت و کشید.....
+چیشده
یکم تو چشمام نگاه کرد و بعد ولم کرد گفت
_هیچی برو بیرون
رفتم بیرون سلینا انگاری رفته بود رفتم پایین پیش دوست جونیم
+های
&هیع ترسیدم
+نترس
&اوف
+چیشده
&خستم
+اخی بیا برو من بقیه ظرف هارو میشورم
&اوکی ممنون
دوست جونیش رفت و ا. ت شروع کرد ب شستن ظرف ها
(ویو کوک)
همونطور ک بابام گفت من باید با کسی ازدواج کنم!
ب نظر م ا. ت گزینه خوبیه
اما اگع منو نخواد اگه اگه ازم متنفر باشه
آه اصلا ب درک تووو مگه عاشق ا. ت هستی خوب قطعا...
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
حمایت یادتون نره!
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
#بی_تی_اس
۱۳.۷k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.