پارت71
#پارت71
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمت جایگاه رفتیم و با فاصله ازش شروع به تکون دادن بدنم کردم
برعکس همه که تو دهن هم بودن منو هیراد با فاصله مشغول رقصیدن بودیم و خداروشکر اونم اصراری برای تماس فیزیکی باهام نداشت
لابد الان داشت فکر میکرد که این دیگه کدوم عقب افتاده اییه که حتی اجازه نمیده کسی بهش دست بزنم....
اما اصلا طرز تفکرش برام اهمیت نداشت ، با ریتم آهنگ میرقصیدم و توی دنیای خودم بودم که هیراد فاصلشو باهام کم کرد و گفت:
+ یه وقت بد نباشه با کسی میرقصم که اسمشو نمیدونم!!
از این حرفش پوزخندی زدم و گفتم:
_ اسمم غنچه اس
+ به به چه اسم زیبایی داری ، مثل خودت
این حرفش درست مثل حرف افراز بود ، یادمه وقتی اسممو گفته بودم بهش اونم همین حرفو بهم زده بود ، کثافط لاشخور
حتی فک کردن بهشم منو عصبی میکرد ، آخرای آهنگ بود که فک کردم الان همه میرن و میشینن سرجاشون که دیجی آهنگ بعدی رو پلی کرد
حلقه دخترو پسرا تنگ تر شده بود و همه سرشونو گذاشته بودن رو شونه ی پارتنرشون
هیراد نگاهی به جمعیت انداخت و گفت:
+ خب بدبخت شدیم
با حرفش تک خنده ای کردم که گفت:
+ اجازه هست ؟؟
نمیدونم چرا حس بدی نسبت بهش نداشتم ، درست برعکس افراز
سکوتمو که دید یه قدم جلوتر اومد و دستشو گذاشت پشت کمرم....
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمت جایگاه رفتیم و با فاصله ازش شروع به تکون دادن بدنم کردم
برعکس همه که تو دهن هم بودن منو هیراد با فاصله مشغول رقصیدن بودیم و خداروشکر اونم اصراری برای تماس فیزیکی باهام نداشت
لابد الان داشت فکر میکرد که این دیگه کدوم عقب افتاده اییه که حتی اجازه نمیده کسی بهش دست بزنم....
اما اصلا طرز تفکرش برام اهمیت نداشت ، با ریتم آهنگ میرقصیدم و توی دنیای خودم بودم که هیراد فاصلشو باهام کم کرد و گفت:
+ یه وقت بد نباشه با کسی میرقصم که اسمشو نمیدونم!!
از این حرفش پوزخندی زدم و گفتم:
_ اسمم غنچه اس
+ به به چه اسم زیبایی داری ، مثل خودت
این حرفش درست مثل حرف افراز بود ، یادمه وقتی اسممو گفته بودم بهش اونم همین حرفو بهم زده بود ، کثافط لاشخور
حتی فک کردن بهشم منو عصبی میکرد ، آخرای آهنگ بود که فک کردم الان همه میرن و میشینن سرجاشون که دیجی آهنگ بعدی رو پلی کرد
حلقه دخترو پسرا تنگ تر شده بود و همه سرشونو گذاشته بودن رو شونه ی پارتنرشون
هیراد نگاهی به جمعیت انداخت و گفت:
+ خب بدبخت شدیم
با حرفش تک خنده ای کردم که گفت:
+ اجازه هست ؟؟
نمیدونم چرا حس بدی نسبت بهش نداشتم ، درست برعکس افراز
سکوتمو که دید یه قدم جلوتر اومد و دستشو گذاشت پشت کمرم....
۳.۵k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.