کاش به دنیا نمیومدم
فصل 2 پارت 11
سعی میکنم خیلی تند بنویسم بخاطر همین غلط املایی داشتید دیگه خودتون بگیرید چیه🤣
+هوی تویه عنتر چطور جرعت میکنی با من قرار بزاری بعدش بری یگوشه بمیریو زنده شی ؟
-مگه من مرده بودم ؟
که یاد اون اتفاقا افتادم
-آهااااا میشه دقیقا توضیح بدی تو اون لحظه چیشد
+بعلههه جناب عالی تو خونتون شک قلبی وارد شده بود بهتون (با لحن مسخره کردن دکتر و کمی هم عصبی) بعد از حال رفتید بعد من بدبخت مجبور شدم هزار جور فکر کنم تا وقتی که بهوش میای بعدشم میان بهم میگن هیچی نبود فقط یه شوک بود
لحن تهیونگ واقعاً خنده دار بود مخصوصا وقتی عصبیه یه خنده کوچولویی کردم که گفت
+هوی جغله به چی میخندی
که خندم بیشتر شدو قه قه خندیدم چشم افتاد به کویین که دقیقا حالت اه اه اه چندش رو به خودش گرفته بود😐🤣
همونجوری که رو تخت دراز کشیده بودم و پتو روم بود با پام زدم پهلوش و گفتم
-هوی تو چرا چیزی نمیگی؟
وقتی داشتم پامو میاوردم سر جاش (خب میدونید که پتو ها کوچیکن یه پاتو تکون بدی این یکی پات میزنه بیرونو پتو میپیچه دور اون یکی پات) پام گیر کرد به پتو و از بغل تخت خیلی شیک و مجلسی سرخوردمو افتادم درد افتادنم یطرف درد کنده شدن سرم هم یطرف تو آخ و واخ بودم که تهیونگ از این طرف تخت اومد بالاسرمو با خنده گفت
+اگه نمیدونی کارما چیه الان دیگه میدونی
یه خنده پهنو احمقانه ای کردم که کویین برگشت با پوزخند گفت
2میدونستید از هر سه نفر یکی به شدت اسکله؟
تهیونگ یه نگاهی بهش کردو گفت
+من که نیستم
کویینم شونه هاشو داد بالاو گفت
2منم نیستم
بعد دوتاشونم با پوزخند بهم نگا کردن و من بعد چهار ثانیه تازه متوجه داستان شده بودم
ادامه دارد.....
پارت بعدو الان مینویسم😐🤣
سعی میکنم خیلی تند بنویسم بخاطر همین غلط املایی داشتید دیگه خودتون بگیرید چیه🤣
+هوی تویه عنتر چطور جرعت میکنی با من قرار بزاری بعدش بری یگوشه بمیریو زنده شی ؟
-مگه من مرده بودم ؟
که یاد اون اتفاقا افتادم
-آهااااا میشه دقیقا توضیح بدی تو اون لحظه چیشد
+بعلههه جناب عالی تو خونتون شک قلبی وارد شده بود بهتون (با لحن مسخره کردن دکتر و کمی هم عصبی) بعد از حال رفتید بعد من بدبخت مجبور شدم هزار جور فکر کنم تا وقتی که بهوش میای بعدشم میان بهم میگن هیچی نبود فقط یه شوک بود
لحن تهیونگ واقعاً خنده دار بود مخصوصا وقتی عصبیه یه خنده کوچولویی کردم که گفت
+هوی جغله به چی میخندی
که خندم بیشتر شدو قه قه خندیدم چشم افتاد به کویین که دقیقا حالت اه اه اه چندش رو به خودش گرفته بود😐🤣
همونجوری که رو تخت دراز کشیده بودم و پتو روم بود با پام زدم پهلوش و گفتم
-هوی تو چرا چیزی نمیگی؟
وقتی داشتم پامو میاوردم سر جاش (خب میدونید که پتو ها کوچیکن یه پاتو تکون بدی این یکی پات میزنه بیرونو پتو میپیچه دور اون یکی پات) پام گیر کرد به پتو و از بغل تخت خیلی شیک و مجلسی سرخوردمو افتادم درد افتادنم یطرف درد کنده شدن سرم هم یطرف تو آخ و واخ بودم که تهیونگ از این طرف تخت اومد بالاسرمو با خنده گفت
+اگه نمیدونی کارما چیه الان دیگه میدونی
یه خنده پهنو احمقانه ای کردم که کویین برگشت با پوزخند گفت
2میدونستید از هر سه نفر یکی به شدت اسکله؟
تهیونگ یه نگاهی بهش کردو گفت
+من که نیستم
کویینم شونه هاشو داد بالاو گفت
2منم نیستم
بعد دوتاشونم با پوزخند بهم نگا کردن و من بعد چهار ثانیه تازه متوجه داستان شده بودم
ادامه دارد.....
پارت بعدو الان مینویسم😐🤣
۵.۵k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.