کاش به دنیا نمیومدم
فصل 2 پارت 10
۲هییییی نمیشه اول باید قسمت احساسی موضوع رو بکی بعد
+چی میگی اصلا هیچ حسی بینمون وجود نداره
2واقعا
+هفففففففف خوب اعتراف میکنم یکم دوسش دارم
2اووووو دارک شد
+خب دیگه بنال
2خببببب بریم رابطه تونو خراب کنیم همه چی از جایی شروع شد که فهمیدم یه خواهر دارم و دنبالش گشتم چون میخواستم بکشمش آخه مامانم اونو با باباش گذاشت ولی منو گذاشت تو پرورشگاه بعد اینکه پیداش کردم کلی تهدیدش کردم و میخواستم نکشمش و بعدا فهمیدم یه برادرم دارم تا اینجا میتونستم همه چیو تحمل کنم ولی لحظه ای مه فهمیدم ناتنی نیستیم و از یه پدر مادریم نابود شدم ولی بیشتر وقتی نابود شدم که فهمیدم اون برادر دوقلویه ناهم سانمه و اسمشم کیم تهیونگه و این دقیقا لحظه ای بود که میخواستم خودکشی کنم(از خداتم باشه)
+چی؟چی داری برا خودت زر میزنی
2باور نمی کنی نه؟ عب نداره بریم طبقه پایین تست دی ان ای بدیم هر چند مه اصلا دوست ندارم یکی باشن
ویو تهیونگ
بدجور تو شوک بودم
این اصلا امکان نداشت آخه چرا
خدایااا تاوان کدوم گناهمه؟ آها اون اوکی باشه ولی این زیادیه
این دنیا خیلی شته
پرش زمانی به بعد اینکه سرم الینا تموم شد😐
ویو الی
تنها چیزی که میدیدم کویین بود که دست به سینه بالای سرم از سمت راست وایستاده بود یه چراغ که از سقف آویزون بود و یه تهیونگ که اونم دست به سینه بالای سرم از سمت چپ وایستاده بود 🙂
به قیافه دوتاشونم نگا کردمو بعدش با صدایه مریضی گفتم
-چیزی شده؟
که دیدم تهیونگ خیلی شاکی یقمو گرفت و با صدایه نسبتا بلندی گفت
+هوی تویه عنتر چطور جرعت میکنی با من قرار بزاری بعدش بری یگوشه بمیریو زنده شی؟
ادامه دارد ...
ببخشید کوتاه شد و ببخشید چند روز نبودم 🙂این پنجشنبه و جمعه تا حد امکان زیاد میزارم ولی از شنبه به بعد فوقش سه تا پارت در روز🙂لایک و کامنت یادتون نره ♥️🖤🤍
۲هییییی نمیشه اول باید قسمت احساسی موضوع رو بکی بعد
+چی میگی اصلا هیچ حسی بینمون وجود نداره
2واقعا
+هفففففففف خوب اعتراف میکنم یکم دوسش دارم
2اووووو دارک شد
+خب دیگه بنال
2خببببب بریم رابطه تونو خراب کنیم همه چی از جایی شروع شد که فهمیدم یه خواهر دارم و دنبالش گشتم چون میخواستم بکشمش آخه مامانم اونو با باباش گذاشت ولی منو گذاشت تو پرورشگاه بعد اینکه پیداش کردم کلی تهدیدش کردم و میخواستم نکشمش و بعدا فهمیدم یه برادرم دارم تا اینجا میتونستم همه چیو تحمل کنم ولی لحظه ای مه فهمیدم ناتنی نیستیم و از یه پدر مادریم نابود شدم ولی بیشتر وقتی نابود شدم که فهمیدم اون برادر دوقلویه ناهم سانمه و اسمشم کیم تهیونگه و این دقیقا لحظه ای بود که میخواستم خودکشی کنم(از خداتم باشه)
+چی؟چی داری برا خودت زر میزنی
2باور نمی کنی نه؟ عب نداره بریم طبقه پایین تست دی ان ای بدیم هر چند مه اصلا دوست ندارم یکی باشن
ویو تهیونگ
بدجور تو شوک بودم
این اصلا امکان نداشت آخه چرا
خدایااا تاوان کدوم گناهمه؟ آها اون اوکی باشه ولی این زیادیه
این دنیا خیلی شته
پرش زمانی به بعد اینکه سرم الینا تموم شد😐
ویو الی
تنها چیزی که میدیدم کویین بود که دست به سینه بالای سرم از سمت راست وایستاده بود یه چراغ که از سقف آویزون بود و یه تهیونگ که اونم دست به سینه بالای سرم از سمت چپ وایستاده بود 🙂
به قیافه دوتاشونم نگا کردمو بعدش با صدایه مریضی گفتم
-چیزی شده؟
که دیدم تهیونگ خیلی شاکی یقمو گرفت و با صدایه نسبتا بلندی گفت
+هوی تویه عنتر چطور جرعت میکنی با من قرار بزاری بعدش بری یگوشه بمیریو زنده شی؟
ادامه دارد ...
ببخشید کوتاه شد و ببخشید چند روز نبودم 🙂این پنجشنبه و جمعه تا حد امکان زیاد میزارم ولی از شنبه به بعد فوقش سه تا پارت در روز🙂لایک و کامنت یادتون نره ♥️🖤🤍
۷.۴k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.