بسکه سودای سر زلف تو پختم به خیال

بسکه سودای سر زلف تو پختم به خیال

عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

#عراقی
دیدگاه ها (۱)

آن تاب که من دانم و تو ای دل سوزای دوست شب و روز ز دل می‌افر...

در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمینچون بهار من بیاید بردمد اس...

من سیر نگشته‌ام ز تو یار هنوزوامم داری نبات بسیار هنوزگر از ...

گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مروکه مرا دیدن تو بهتر از ا...

وه که جدا نمیشودنقش تو از خیال منتا چه شود به عاقبت در طلب ت...

شاعر یزدان رستمی اصل

شاعر یزدان رستمی اصل

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط