آن تاب که من دانم و تو ای دل سوز

آن تاب که من دانم و تو ای دل سوز
ای دوست شب و روز ز دل می‌افروز

نی نی که غلط گفتم ای عشق آموز
عشق تو و سودای تو آنگه شب و روز

#حضرت_مولانا
دیدگاه ها (۱)

در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمینچون بهار من بیاید بردمد اس...

سوی تو چون شتافتم جای قدم نیافتمپاک ز جا ببردیم چون ز تو جا ...

بسکه سودای سر زلف تو پختم به خیالعاقبت چون سر زلف تو شدم سود...

من سیر نگشته‌ام ز تو یار هنوزوامم داری نبات بسیار هنوزگر از ...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_هفتم#شب یار من تب است و غم #سی...

﷽‌🌱گفتم: این رسم وفا با من مهجور نبودگفت: این عشق تو با شِکو...

از   کوچه  زیبای   تو   امروز  گذشتمدیدم که همان  عاشق معشوق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط