اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی

اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
پارت ۱۷
آخه چرا؟ من.......من تازه عاشقش شده بودم.....
بعد از مقاومت برای اینکه ثابت کنم من نزدمش،رفتم، رفتم خونه
اصلا دیگه نمی‌خواستم کاری بکنم
فقط روی تختم ولو شده بودم
نه گریه ای....نه چیزی دیگه ای
احساس کردم......احساس کردم دیگه تنها
شدم
چقدر حس بدی بود
ویو جیمین
ا/ت رفت
واقعا فکر نمی‌کردم ا/ت همچین آدمی باشه
حس ام نسبت بهش از عاشقی به تنفر تغییر کرد
برات متاسفم ا/ت!!!!!
ویو ا/ت
چقدر خوب بود اون روزا
کاش زودتر بهت احساسم رو گفته بودم....ولی....ولی نمی‌خواستم بین جیمین و لیلی برم و رابطه اشون رو خراب کنم
چون اونجوری جیمین همیشه منت اش رو روم میزاشت........ جیمین داشتم زندگی میکردم چرا گند زدی به زندگیم
یک دفعه بغضم ترکید و چندین ساعت اشک ریختم
و بعد از ساعت های زیاد خوابم گرفت و خوابیدم
*چند هفته بعد*
سانا:ا/ت واقعا بخاطر جیمین گریه کردی؟
آخه دختر اون چی از کسای دیگه بیشتر داره؟
تازه خیلی چیز ها هم از بقیه کمتر داره
سوجین:راست میگه ا/ت واقعا فکر نمی‌کردم بخاطر یه همچین آدمی بخوای گریه کنی
ا/ت: ولی من تازه عاشقش شده بودم
هه سو:(ا/ت رو بغل می‌کنه)میدونم چی میگی ، ولی دیگه تموم شده
ولی ا/ت... مطمئنم یه روز از کارش پشیمون میشه و میاد ازت معذرت خواهی میکنه
ا/ت: معذرت خواهی اش بخوره تو سرم،من میخوام فقط با لیلی ازدواج نک....
ویو ا/ت
خواستم حرف بزنم که یک دفعه یه دختر آشنا رو دیدم.....چقدر قیافه اش شبیه قیافه ی..
اوه اوه...چه سوژه ی خوبی !!!!


__________
😀😀😀😀😀
چه سوژه ایه بنظرتون ؟؟؟؟؟؟؟
بابای ✨🫂
دیدگاه ها (۷)

خواستم حرف بزنم که یک دفعه یه دختر آشنا رو دیدم.....چقدر قیا...

اتفاق ناگهانی با دوست صمیمیپارت ۱۹ جیمین:چرا این دختره نمی‌ک...

اینم ادامه ی پارت ۱۶

اینم پارت ۱۶همین پارت رو چند تا عکس دیگه هم داشت ولی نتونستم...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط