tough love part34 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part34 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
تا قبل از اینکه دهنمو باز کنم که بگم هنوز به برگشتن بهش فکر میکنم یا نه باید خوب بهش فکر میکردم که ببینم واقعاً دلم چی می خواد
چونگ هی: درسته که برادرم مرد خیلی تعصبیه اما اون واقعاً عاشقته نمی دونه که دقیقاً چطوری عشقش رو ابراز کنه اما براش داره تلاش میکنه
فقط... فقط برای اینکه تو رو برگردونه
یعنی نمی تونی بهش یه فرصت دیگه بدی حتی اگه آخرین بار باشه؟
➕: تقصیر خودش نیست...
یعنی... نمی تونه خودشو تغییر بده فقط وانمود میکنه اما من اونو میشناسم اون عوض بشو نیست
چونگ هی: حتی اگه التماست کنم که برگردی؟
➕: چی؟
چونگ هی: یعنی... هیچی بیخیال قهوتو بخور سرد میشه
➕: تو با اون متفاوتی
چونگ هی: اوم... چی؟
➕: من مطمئنم خواهرم از شما خوشش بیاد چون اون قبلاً عاشقش بوده هنوزم هست فقط وانمود میکنه نه نیست
چون خواهرمه وانمود میکنه که عاشقش نیست بجز برادرت چشمش دیگه هیچ مردی رو نمیبینه فقط جونگ کوک
چونگ هی: خواهرت؟...
➕: لطفاً دیگه این بحث رو پیش نکش نمیخوام دیگه اسمشو بشنوم
خواهش میکنم دیگه خسته شدم آزارم میده این کارشه
چونگ هی: شنیدن قراره با تهیونگ ازدواج کنی
به من مربوط نیست اما رفیق برادرمو خوب میشناسم از بچگی سه نفری باهم بزرگ شدیم اون هیچ وقت بامن خوب نبود فقط از اعتمادم سو استفاده می کرد
اما جونگ کوک به هرحال بهش اعتماد کرد و دست راست خودش کرد یه اشتباه جبران ناپذیر
و گذاشت در کمال بی انصافی زنشو ازش بگیره
➕: خواهرم و مامانمم همینو بهم میگن تنها کسایین که ازش خوششون نمیاد
البته چون فقط جونگ کوک رو قبول دارن فقط جونگ کوک جونگ کوک
تو همین حین یدفه موبایلم زنگ خورد مجبورشدم جواب بدم تهیونگ بود
بعد از قطع کردن تماس از صندلیم بلند شدم
➕: من دیگه باید برم تهیونگ میاد دنبالم
امشب بیاین خونه ی ما اگه می تونین مادرم و خواهرم کارول رو قانع کنین که جونگ کوک رو فراموش کنن
گفته باشم که جواب رد قبول نمیکنم
چونگ هی: یه سری درگیری ها و مشکل کاری دارم اما حالا که شما میگین چشم حتماً وقت شام مزاحم میشم
➕: پس شب میبینمت
خدافظ جونگ کوک... یعنی چونگ هی
شرط
۸۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
تا قبل از اینکه دهنمو باز کنم که بگم هنوز به برگشتن بهش فکر میکنم یا نه باید خوب بهش فکر میکردم که ببینم واقعاً دلم چی می خواد
چونگ هی: درسته که برادرم مرد خیلی تعصبیه اما اون واقعاً عاشقته نمی دونه که دقیقاً چطوری عشقش رو ابراز کنه اما براش داره تلاش میکنه
فقط... فقط برای اینکه تو رو برگردونه
یعنی نمی تونی بهش یه فرصت دیگه بدی حتی اگه آخرین بار باشه؟
➕: تقصیر خودش نیست...
یعنی... نمی تونه خودشو تغییر بده فقط وانمود میکنه اما من اونو میشناسم اون عوض بشو نیست
چونگ هی: حتی اگه التماست کنم که برگردی؟
➕: چی؟
چونگ هی: یعنی... هیچی بیخیال قهوتو بخور سرد میشه
➕: تو با اون متفاوتی
چونگ هی: اوم... چی؟
➕: من مطمئنم خواهرم از شما خوشش بیاد چون اون قبلاً عاشقش بوده هنوزم هست فقط وانمود میکنه نه نیست
چون خواهرمه وانمود میکنه که عاشقش نیست بجز برادرت چشمش دیگه هیچ مردی رو نمیبینه فقط جونگ کوک
چونگ هی: خواهرت؟...
➕: لطفاً دیگه این بحث رو پیش نکش نمیخوام دیگه اسمشو بشنوم
خواهش میکنم دیگه خسته شدم آزارم میده این کارشه
چونگ هی: شنیدن قراره با تهیونگ ازدواج کنی
به من مربوط نیست اما رفیق برادرمو خوب میشناسم از بچگی سه نفری باهم بزرگ شدیم اون هیچ وقت بامن خوب نبود فقط از اعتمادم سو استفاده می کرد
اما جونگ کوک به هرحال بهش اعتماد کرد و دست راست خودش کرد یه اشتباه جبران ناپذیر
و گذاشت در کمال بی انصافی زنشو ازش بگیره
➕: خواهرم و مامانمم همینو بهم میگن تنها کسایین که ازش خوششون نمیاد
البته چون فقط جونگ کوک رو قبول دارن فقط جونگ کوک جونگ کوک
تو همین حین یدفه موبایلم زنگ خورد مجبورشدم جواب بدم تهیونگ بود
بعد از قطع کردن تماس از صندلیم بلند شدم
➕: من دیگه باید برم تهیونگ میاد دنبالم
امشب بیاین خونه ی ما اگه می تونین مادرم و خواهرم کارول رو قانع کنین که جونگ کوک رو فراموش کنن
گفته باشم که جواب رد قبول نمیکنم
چونگ هی: یه سری درگیری ها و مشکل کاری دارم اما حالا که شما میگین چشم حتماً وقت شام مزاحم میشم
➕: پس شب میبینمت
خدافظ جونگ کوک... یعنی چونگ هی
شرط
۸۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۷.۰k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.