tough love part32 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part32 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
تو همین لحظه در کمال نا امیدی یدفه دیدیم چشمای مامان بزرگ باز شد
مامان بزرگ ➖: جونگ کوک برای چی داشتی دعوا می کردی؟ با می دعوت می کردی؟
➖: نگران نباش برات مهم نباشه
فقط یه تسویه حساب کوچیک بود
مامان بزرگ ➖: دستت جونگ کوک
پسرم با خودت چیکار کردی؟ خودتو زخمی کردی
➖: چیزی نیست فقط یه خراش کوچیکه (دست زخمیشو پشتش مخفی کرد)
مامان بزرگ ➖: یه خراش کوچولو انقدر خون ریزی نداره برو همین الان بهش رسیدی کن وگرنه خودم همین الان از جام بلند میشم برات پانسمانش می کنم
➖: گفتم که شما نگران من نباشین من حالم خوبه
مامان بزرگ ➖: چرا سعی میکنی مخفیش کنی؟ بهت گفتم از دروغ گفتن متنفرم پس تا بلند نشدم خودم دست به کار شم برم اون دستتو بهش رسیدگی کن
از اتاق خارج شدیم پشت در که بودیم رفتم پیش جونگ کوک
➕: حالا که فهمیدیم مامان بزرگت حالش خوبه پس من دیگه میرم
➖: کی بهت اجازه داد که بری؟ همینجا می مونی
➕: چقدر دردناکه کنار کسی بمونی که یک سال پیش برات مرده
دست از سرم بردار وگرنه دیگه منو نمیبینی
اینو گفتم و از بیمارستان خارج شدمو یه دربست تا خونه گرفتم
همش تو فکر تهیونگ بودم یعنی چه بلایی سرش آورده؟ ازت متنفرم جونگ کوک زندگی رو برام سخت میکنی مثلا چه تغیری کردی تا الان؟ هنوزم مثل قبلاً هاتی هیچ فرقی نکردی هنوز همون جونگ کوک سابقی
حدود ۱۰ بار با تهیونگ تماس گرفتم اما هرچی تلاش کردم جواب تلفنمو نمیداد نگرانش شدم
همه چیو خراب کردی جونگ کوک همش تقصیر توعه
در کمال تعجب صدای تهیونگ ازپشت تلفن اومد
➕: الو تهیونگ خوبی؟
چیزیت که نشده؟ من واقعا متاسفم همش تقصیر منه بخاطر من زخمی شدی نمی تونم هیچ وقت خودمو ببخشم
تهیونگ: نه عشقم چیزی نیست فدای سرت تو هیچ تقصیری نداری همش تقصیر جونگ کوکه نه تو
➕: تهیونگ...
تهیونگ: گفتم که عشقم فدای سرت من چیزیم نشده فقط یکم زیر چشمم کبود شده و بالای ابروم یه خراش کوچیک برداشته
➕: واقعاً متأسفم نمی خواستم همچین اتفاقی برات بیوفته منو ببخش اگه بخاطر من نبود...
تهیونگ: ات ازت خواهش میکنم تمومش کن عشقم
من حالم عالیه فدا اول وقت باهاتم هیچ چیزیم نمی تونه مارو از هم جدا کنه عشقم نگران نباش
تو الان یه زحمتی بکش و مسواک بزن و بگیر بخواب خب؟ اینو بهم قول بده
➕: چشم هرچی که عشقم بگه همونو انجام میدم من الان میرم می خوابم شبت بخیر عشقم
تهیونگ: قول دادیا زیرش نزنی
دوست دارم خدافظ
شب با کلی کلنجار رفتن به بدبختی خوابم برد همش تو فکر اتفاقی بودم که یک ساعت پیش افتاد
نمی دونم چرا و از کی اما دوباره جونگ کوک شده بود دلیل اصلی پریشونی هام که فقط همونم می تونست حالمو خوب کنه
دلم برای خاطراتی که باهام ساخته بودیم تنگ شده
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
تو همین لحظه در کمال نا امیدی یدفه دیدیم چشمای مامان بزرگ باز شد
مامان بزرگ ➖: جونگ کوک برای چی داشتی دعوا می کردی؟ با می دعوت می کردی؟
➖: نگران نباش برات مهم نباشه
فقط یه تسویه حساب کوچیک بود
مامان بزرگ ➖: دستت جونگ کوک
پسرم با خودت چیکار کردی؟ خودتو زخمی کردی
➖: چیزی نیست فقط یه خراش کوچیکه (دست زخمیشو پشتش مخفی کرد)
مامان بزرگ ➖: یه خراش کوچولو انقدر خون ریزی نداره برو همین الان بهش رسیدی کن وگرنه خودم همین الان از جام بلند میشم برات پانسمانش می کنم
➖: گفتم که شما نگران من نباشین من حالم خوبه
مامان بزرگ ➖: چرا سعی میکنی مخفیش کنی؟ بهت گفتم از دروغ گفتن متنفرم پس تا بلند نشدم خودم دست به کار شم برم اون دستتو بهش رسیدگی کن
از اتاق خارج شدیم پشت در که بودیم رفتم پیش جونگ کوک
➕: حالا که فهمیدیم مامان بزرگت حالش خوبه پس من دیگه میرم
➖: کی بهت اجازه داد که بری؟ همینجا می مونی
➕: چقدر دردناکه کنار کسی بمونی که یک سال پیش برات مرده
دست از سرم بردار وگرنه دیگه منو نمیبینی
اینو گفتم و از بیمارستان خارج شدمو یه دربست تا خونه گرفتم
همش تو فکر تهیونگ بودم یعنی چه بلایی سرش آورده؟ ازت متنفرم جونگ کوک زندگی رو برام سخت میکنی مثلا چه تغیری کردی تا الان؟ هنوزم مثل قبلاً هاتی هیچ فرقی نکردی هنوز همون جونگ کوک سابقی
حدود ۱۰ بار با تهیونگ تماس گرفتم اما هرچی تلاش کردم جواب تلفنمو نمیداد نگرانش شدم
همه چیو خراب کردی جونگ کوک همش تقصیر توعه
در کمال تعجب صدای تهیونگ ازپشت تلفن اومد
➕: الو تهیونگ خوبی؟
چیزیت که نشده؟ من واقعا متاسفم همش تقصیر منه بخاطر من زخمی شدی نمی تونم هیچ وقت خودمو ببخشم
تهیونگ: نه عشقم چیزی نیست فدای سرت تو هیچ تقصیری نداری همش تقصیر جونگ کوکه نه تو
➕: تهیونگ...
تهیونگ: گفتم که عشقم فدای سرت من چیزیم نشده فقط یکم زیر چشمم کبود شده و بالای ابروم یه خراش کوچیک برداشته
➕: واقعاً متأسفم نمی خواستم همچین اتفاقی برات بیوفته منو ببخش اگه بخاطر من نبود...
تهیونگ: ات ازت خواهش میکنم تمومش کن عشقم
من حالم عالیه فدا اول وقت باهاتم هیچ چیزیم نمی تونه مارو از هم جدا کنه عشقم نگران نباش
تو الان یه زحمتی بکش و مسواک بزن و بگیر بخواب خب؟ اینو بهم قول بده
➕: چشم هرچی که عشقم بگه همونو انجام میدم من الان میرم می خوابم شبت بخیر عشقم
تهیونگ: قول دادیا زیرش نزنی
دوست دارم خدافظ
شب با کلی کلنجار رفتن به بدبختی خوابم برد همش تو فکر اتفاقی بودم که یک ساعت پیش افتاد
نمی دونم چرا و از کی اما دوباره جونگ کوک شده بود دلیل اصلی پریشونی هام که فقط همونم می تونست حالمو خوب کنه
دلم برای خاطراتی که باهام ساخته بودیم تنگ شده
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۴.۳k
۲۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.