tough love part33 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part33 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
صبح وقتی از پله ها پایین رفتم کنار شومینه ی انتهای سالن یه مرد قد بلند و خیلی خوشتیپ رو دیدم که پشتش بهم بود از دور اندامش شبیه همون غول بیابونی بود
اما برام سوال بود که اون شخص کیه بخاطر همین سمتش قدم برداشتم و بهش نزدیک تر شدم تا ببینم که برگشت سمتم
اینجا چیکار میکنه چرا زبون آدم حالیش نمیشه که دیگه نمی خوامش چرا برگشته؟
➕: اینجا هم دست از سرم برنمیداری؟
چرا اومدی؟ از همون دری که وارد شدی برو من دیگه تصمیممو گرفتم
چرا نمی خوای بپذیری که ما هیچ آینده ای با هم نداریم
هرچی بین ما بوده دیگه تموم شد چرا نمی خوای اینو بفهمی؟
یدفه دیدم مامانم اومد پیشمون
مامی: این دیگه چه برخوردیه دختر؟
این چونگ هیه برادر دوقلوی جونگ کوک اومده اینجا تا مشکلتونو حل کنه
ازش معذرت خواهی کن
چی؟ بردار دوقلوش؟ اما... اما اون که برادری نداشت پس چطور؟
(چونگ هی همون جونگ کوکه که یکم سر و وضعش رو تغییر داده و عینک میزنه که مثلاً بردار دوقلوی جونگ کوکه و خود واقعیش نیست و دو شخصیت متفاوت هستن)
چونگ هی(یا همون ➖): سلام خانوم
حدس می زدم شما همونی باشین که تو این دو سال منتظر ملاقاتش بودم
از آشنایی باشما واقعاً سورپرایز شدم حالا که میبینم بدارم حق داشته بجز شما چشش ماه دیگه ای رو نبینه حالت میفهمم چرا انقدر دیوونه شماست
➕: اگه واقعاً برادر دوقلوی جونگ کوک هستین پس چرا تو این دو سال اینجا نبودین؟ چرا الان برگشتین؟
چونگ هی: وقتی شما با برادر دوقلوی کوچک ترم ازدواج کردین نتونستم خودمو به موقع برسونم حتی وقتی پدرم از دنیا رفت بخاطر همین از انگلستان برگشتم
تیپ و ظاهر لباس پوشیدنش با جونگ کوک یه گردنه فرق میکرد اما هیچکس برام جونگ کوک نمیشه یعنی... اصلأ بیخیالش
چونگ هی: می تونم چند دقیقه وقتتونو بگیرم جئون ات
➕: اگه می خواین درباره ی جونگ کوک حرف بزنین پس از اول بهتون بگم از همون دری که اومدین برین بیرون
چونگ هی: پس بزارین یه قهوه مهمونتون کنم چون این اولین دیدارمونه
با تهیونگ قرار داشتم و قصدمم این بود که برم سرقرار اما حالا تو منگنه گیر کردم ولی جواب رد بهش ندادم و دعوتش رو پذیرفتم
رفتار و عمل کردش با جونگ کوک خیلی فرق داشت شکل و جسم اونو داشت اما روحیه و رفتار و گفتارش فرق می کرد خیلی با ملاحظه و آروم و خوش صحبت بود کنارش احساس راحتی می کردم
چونگ هی: می دونم نمی خوای دربارش حرف بزنی اما خواهش میکنم اینبار بزار صداتو بشنوم
می دونم چرا از برادرم طلاق گرفتی اما می خوام بدونم که هنوز عاشقی یا نه
شاید اون فکر میکنه تو هنوز عاشقی که دست از سرت برنمیداره می خوام بدونم این حقیقت داره یا نه
قبل از اینکه دهنمو باز کنم که بگم.....
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
صبح وقتی از پله ها پایین رفتم کنار شومینه ی انتهای سالن یه مرد قد بلند و خیلی خوشتیپ رو دیدم که پشتش بهم بود از دور اندامش شبیه همون غول بیابونی بود
اما برام سوال بود که اون شخص کیه بخاطر همین سمتش قدم برداشتم و بهش نزدیک تر شدم تا ببینم که برگشت سمتم
اینجا چیکار میکنه چرا زبون آدم حالیش نمیشه که دیگه نمی خوامش چرا برگشته؟
➕: اینجا هم دست از سرم برنمیداری؟
چرا اومدی؟ از همون دری که وارد شدی برو من دیگه تصمیممو گرفتم
چرا نمی خوای بپذیری که ما هیچ آینده ای با هم نداریم
هرچی بین ما بوده دیگه تموم شد چرا نمی خوای اینو بفهمی؟
یدفه دیدم مامانم اومد پیشمون
مامی: این دیگه چه برخوردیه دختر؟
این چونگ هیه برادر دوقلوی جونگ کوک اومده اینجا تا مشکلتونو حل کنه
ازش معذرت خواهی کن
چی؟ بردار دوقلوش؟ اما... اما اون که برادری نداشت پس چطور؟
(چونگ هی همون جونگ کوکه که یکم سر و وضعش رو تغییر داده و عینک میزنه که مثلاً بردار دوقلوی جونگ کوکه و خود واقعیش نیست و دو شخصیت متفاوت هستن)
چونگ هی(یا همون ➖): سلام خانوم
حدس می زدم شما همونی باشین که تو این دو سال منتظر ملاقاتش بودم
از آشنایی باشما واقعاً سورپرایز شدم حالا که میبینم بدارم حق داشته بجز شما چشش ماه دیگه ای رو نبینه حالت میفهمم چرا انقدر دیوونه شماست
➕: اگه واقعاً برادر دوقلوی جونگ کوک هستین پس چرا تو این دو سال اینجا نبودین؟ چرا الان برگشتین؟
چونگ هی: وقتی شما با برادر دوقلوی کوچک ترم ازدواج کردین نتونستم خودمو به موقع برسونم حتی وقتی پدرم از دنیا رفت بخاطر همین از انگلستان برگشتم
تیپ و ظاهر لباس پوشیدنش با جونگ کوک یه گردنه فرق میکرد اما هیچکس برام جونگ کوک نمیشه یعنی... اصلأ بیخیالش
چونگ هی: می تونم چند دقیقه وقتتونو بگیرم جئون ات
➕: اگه می خواین درباره ی جونگ کوک حرف بزنین پس از اول بهتون بگم از همون دری که اومدین برین بیرون
چونگ هی: پس بزارین یه قهوه مهمونتون کنم چون این اولین دیدارمونه
با تهیونگ قرار داشتم و قصدمم این بود که برم سرقرار اما حالا تو منگنه گیر کردم ولی جواب رد بهش ندادم و دعوتش رو پذیرفتم
رفتار و عمل کردش با جونگ کوک خیلی فرق داشت شکل و جسم اونو داشت اما روحیه و رفتار و گفتارش فرق می کرد خیلی با ملاحظه و آروم و خوش صحبت بود کنارش احساس راحتی می کردم
چونگ هی: می دونم نمی خوای دربارش حرف بزنی اما خواهش میکنم اینبار بزار صداتو بشنوم
می دونم چرا از برادرم طلاق گرفتی اما می خوام بدونم که هنوز عاشقی یا نه
شاید اون فکر میکنه تو هنوز عاشقی که دست از سرت برنمیداره می خوام بدونم این حقیقت داره یا نه
قبل از اینکه دهنمو باز کنم که بگم.....
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۴.۸k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.