𝖇𝖑𝖔𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞
𝖇𝖑𝖔𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞
𝖕𝖆𝖗𝖙 = 7
جونگکوک..
ات با سینیه ویسکی و لباس باز خدمتکاری اومد..
با دیدنش تنها چیزی که به ذهنم میومد..
شلاقو ضربه زدن به پشتش بود..
از فکر اومدم بیرون..
خوبه..
بزار..
برو..
عاها..
یسریا دارن میان..
بهتره یچی دیگ بپوشی..
"چشم..
*میتونی بری
" رفتم..
تو اتاقو زنگ زدم به سوهو..
(دوست بچگیه ات که تازگیا به ی نقاش شناخته شده تبدیل شده..)
وااااای سوهوووو..
همچیو بهش گفتم
علامت سوهو=@
@این که افتضاهع
"میدونمممم..
در زدن..
او من باید برم سوهو بعد بهت ز میزنم..
قطع کردم..
بلههه
•مهمون های ارباب اومدن..
" سری رفتم لباسمو عوض کردم..
در زدم رفتم تو..
"ارباب چیزی لازم ندارید
*چهار تا لیوان ویسکی بیار
" چشم
رفتم پایین تا لیوان ویسکی ببرم..
~اوو ببینید همون جنده هع بچها
٪خنده
"اشک تو چشام جمع شد
لیوانارو گذاشتم تو سینی که ببرم..
~تنه زدم محکم بهش
" افتادم زمین لیوانا شکست..
ی تیکه شکسته لیوان رفت تو بازوم
اییییییییی(با جیغ)
علامت یونگی=+
علامت تهیونگ = $
علامت جین = ^
علامت نامجون= ÷
÷یا خخداا
*صدا اشنا بود پس سری رفتم پایین
ات
چیشدهههه
دستشو دیدم..
سری بردمش توی اتاق
کیم تو اینجا بمون رفتم سمت لارا
*کار تو بود نه
~چی به من چه
*هوی درس حرف بزن
اخراجی
~ولی اخه
*زدم تو گوشش
کاری نکن از زندگی کردن اخراجی شی
لباسی که ات پوشید اسلاید اخره
𝖕𝖆𝖗𝖙 = 7
جونگکوک..
ات با سینیه ویسکی و لباس باز خدمتکاری اومد..
با دیدنش تنها چیزی که به ذهنم میومد..
شلاقو ضربه زدن به پشتش بود..
از فکر اومدم بیرون..
خوبه..
بزار..
برو..
عاها..
یسریا دارن میان..
بهتره یچی دیگ بپوشی..
"چشم..
*میتونی بری
" رفتم..
تو اتاقو زنگ زدم به سوهو..
(دوست بچگیه ات که تازگیا به ی نقاش شناخته شده تبدیل شده..)
وااااای سوهوووو..
همچیو بهش گفتم
علامت سوهو=@
@این که افتضاهع
"میدونمممم..
در زدن..
او من باید برم سوهو بعد بهت ز میزنم..
قطع کردم..
بلههه
•مهمون های ارباب اومدن..
" سری رفتم لباسمو عوض کردم..
در زدم رفتم تو..
"ارباب چیزی لازم ندارید
*چهار تا لیوان ویسکی بیار
" چشم
رفتم پایین تا لیوان ویسکی ببرم..
~اوو ببینید همون جنده هع بچها
٪خنده
"اشک تو چشام جمع شد
لیوانارو گذاشتم تو سینی که ببرم..
~تنه زدم محکم بهش
" افتادم زمین لیوانا شکست..
ی تیکه شکسته لیوان رفت تو بازوم
اییییییییی(با جیغ)
علامت یونگی=+
علامت تهیونگ = $
علامت جین = ^
علامت نامجون= ÷
÷یا خخداا
*صدا اشنا بود پس سری رفتم پایین
ات
چیشدهههه
دستشو دیدم..
سری بردمش توی اتاق
کیم تو اینجا بمون رفتم سمت لارا
*کار تو بود نه
~چی به من چه
*هوی درس حرف بزن
اخراجی
~ولی اخه
*زدم تو گوشش
کاری نکن از زندگی کردن اخراجی شی
لباسی که ات پوشید اسلاید اخره
۱۵.۹k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.