ویدیو ات
ویدیو ات
داشتیم میرفتیم که یه پام پشت پام گیر کرد و افتادم داخل بغل یکی خیلی بغلش گرم بود یک هم بزرگ بود زود از بغلش درومدم ولی دلم نمیخواست از بغلش بیام بیرون
ات: ببخشید حواسم نبود واقعا معذرت میخوام
لانا: با صدای بلند اتتتتتتتتتتتتت
ات: با صدای لانا به خودم اومدم که دیدم داره میدوه و رفت پشتم
که دیدم یه پسره داره میاد سمتش
رفتم سمتش که تحریکش کنم بعد بزنم شرتش رو روی سرش بیارم
دو تا از دکمه های لباسم رو باز کردم و رفتم سمتش دستم رو گذاشتم دور گردنش اون هم میخواست منو ببوسه که با دستم محکم زدم داخل دماغش و با لگ داخل شکمش که افتاد اومدم روش و با مشت زدمش هی میزدم که یه دست گرم بغلم کرد و گذاشتم اون ور
لانا: ات حالت خوبه خیلی خوب زدیش دختر (خنده)
ات: ببخشید آقا چرا منو بغل کردید و گذاشتیدم اون ور
لانا: آقا؟ آ داداش اومدی از کی اینجا بودی
ات: شک خورده بودم واقعا دلشتم تبدیل به مجسمه میشدم که دیدم داره به سینم اشاره میکنه که دیدم بازه زود بستمش(اینا رو داخل دلش گفت)
ات: وا شما داداش لانا هستید من کیم ات هستم
جنکوک: جئون جنکوک هستم
ویو کوک
اون گفت از خانواده کیم هست خوبه پس میتونم از نقطه ضعف شون استفاده کنم (اینا رو داخل دلش گفت) پوزخندی شیطانی هم زد
ادمین
خانواده جئون با خانواده کیم دشمن خونی هستن
ات: لانا خوبی کاری که باهات نکرد (ات لباس لانا رو تمیز کرد)
لانا: آره
جنکوک: خوب کوچولو بریم
لانا: بهت گفتم منو اینجوری صدا نزن(کیوت)
ات: دخترم رو اذیت نکن بیا بریم الان کیفامون رو جرواجر میکنن
لانا: اکی داداش تو برو من میام
جنکوک: اکی
ویو جنکوک
وقتی گفت دخترم رو اذیت نکن یه لحظه مغزم منحرف ظد یعنی من باباشم اون...( خنده) واقعا من دیونم
داشتیم میرفتیم که یه پام پشت پام گیر کرد و افتادم داخل بغل یکی خیلی بغلش گرم بود یک هم بزرگ بود زود از بغلش درومدم ولی دلم نمیخواست از بغلش بیام بیرون
ات: ببخشید حواسم نبود واقعا معذرت میخوام
لانا: با صدای بلند اتتتتتتتتتتتتت
ات: با صدای لانا به خودم اومدم که دیدم داره میدوه و رفت پشتم
که دیدم یه پسره داره میاد سمتش
رفتم سمتش که تحریکش کنم بعد بزنم شرتش رو روی سرش بیارم
دو تا از دکمه های لباسم رو باز کردم و رفتم سمتش دستم رو گذاشتم دور گردنش اون هم میخواست منو ببوسه که با دستم محکم زدم داخل دماغش و با لگ داخل شکمش که افتاد اومدم روش و با مشت زدمش هی میزدم که یه دست گرم بغلم کرد و گذاشتم اون ور
لانا: ات حالت خوبه خیلی خوب زدیش دختر (خنده)
ات: ببخشید آقا چرا منو بغل کردید و گذاشتیدم اون ور
لانا: آقا؟ آ داداش اومدی از کی اینجا بودی
ات: شک خورده بودم واقعا دلشتم تبدیل به مجسمه میشدم که دیدم داره به سینم اشاره میکنه که دیدم بازه زود بستمش(اینا رو داخل دلش گفت)
ات: وا شما داداش لانا هستید من کیم ات هستم
جنکوک: جئون جنکوک هستم
ویو کوک
اون گفت از خانواده کیم هست خوبه پس میتونم از نقطه ضعف شون استفاده کنم (اینا رو داخل دلش گفت) پوزخندی شیطانی هم زد
ادمین
خانواده جئون با خانواده کیم دشمن خونی هستن
ات: لانا خوبی کاری که باهات نکرد (ات لباس لانا رو تمیز کرد)
لانا: آره
جنکوک: خوب کوچولو بریم
لانا: بهت گفتم منو اینجوری صدا نزن(کیوت)
ات: دخترم رو اذیت نکن بیا بریم الان کیفامون رو جرواجر میکنن
لانا: اکی داداش تو برو من میام
جنکوک: اکی
ویو جنکوک
وقتی گفت دخترم رو اذیت نکن یه لحظه مغزم منحرف ظد یعنی من باباشم اون...( خنده) واقعا من دیونم
- ۵.۲k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط