یا ابوتراااب

یا #ابوتراااب


خاکی  پشیز   بوده،  شما  قالبم زدی
دستان خود که  بر بدن و  این  لبم  زدی 
تعارف  به  می  به  جام غم  زینبم زدی 
از آن به بعد، به چوب فراق هرشبم زدی
دیدگاه ها (۱)

مولاناعلیبس فیوضات نجف خرد و کلان نشناسد فُقـــــها و عُــــ...

من مست میِ لّم یّزلیم ،چه کنم؟من سوخته جانِ اَزَلیَم ،چه کنم...

مــــولانا عــــــــــــــــــلےهر ڪس از یار چیزے خواست...

مــــولانا عـــــــ❤ـــــــــــلےز بس خاڪ # نجف نزد خداو...

بهار و خاکستر

بهار و خاکستر

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط