صدایم که میزد

صدایم که میزد
یک هو دلم می ریخت
به گمانم صدایش را
از پاییز به ارث
برده بود...!

#ملیح_م
دیدگاه ها (۳)

چشمهایم نیستدلم نیستخیالم نیز ...تو در کجای قلمرو بی نشانی؟!...

نهایت دارد اینهمه سختی؟ آخرش قرار است چه شود؟ کدام برهوت پر ...

چه خوبستقبل از خوابزمـزمه کنیـم خدایاآخر و عاقبت کارهای ما ر...

بوی توبوی دست‌های خداستکه گل‌هايش را کاشتهبه خانه‌ی خود می‌ر...

صدایم ڪه میزنیمی شڪفد غنچه هاےیاس و شَب بوڪنجِ دلم ...،صدا ڪ...

دلم یک خانه ی قدیمی می خواهدو حال و هوای کودکی هایمبه گمانم ...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط