پارت

(پارت 6)

همو بغل کردن
جیمین: سلام به همه
کوک: سلام (سرد)
ته: سلام ( شک) 
مینسو: سلام (شک)
ات و جیمین هم زمان زدن زیر خنده
ته: چطونه؟
ات:   وقتی تعجب میکنید قیافته هاتون باحال میشه(خنده)
مینسو: شما مگه کات نکردید
ات و جیمین: آره
ته: خب؟
ات:( قظیه رو تعریف کرد)
مینسو: واوو
کوک: بیب ی لحظه بیا؟ 
ات:  اوم
ات و کوک رفتن تو اتاق
همین که رفتن کوک در رو قفل کرد ات رو هول داد روی تخت خیمه زد روی ات
کوک: بیب من دیگه تحمل ندارم تو همش اون پسره جیمین رو بغل میکنی فکر کنم دوست داری زود تر تنبیهت کنم( بم) 
ات:  کوک الان نمیشه
کوک: درست صدا کن
ات: ددی ا
کوک لباشو روی لبای ات گذاشت و محکم میمکید
و بعد چن تا مارک رو گردن ات گذاشت بعد ات گفت
ات: کوک نمیتونیم اینجا انجامش بدیم  بیا وقتی رفتیم خونه انجامش بدیم
کوک: باشه پس همین الان میریم خونه تو ددی رو بدجور هورنی کردی بیب
ات: ولی اخه
کوک: هششش ساکتشو همین که گفتم باشه
ات: ب.... باشه باشه
(رفتن با ته خدافظی کردن و رفتن سمت خونه)
(رسیدن کوک پیاده شد و دست ات رو محکم کشید و برد تو اتاق)
ات: اخ کوک دستم
کوک: هشش ساکت شو لباساتو دربیار
ات: کوک
کوک: چیه میخای واست درش بیارم
ات:  چی نه میگم نمیشه انجامش ندیم
(حمایت هاتون کمه 😭😭😭)
دیدگاه ها (۱۱)

(پارت7)کوک: چرا دیگه دوستم نداری که نمیخای انجامش بدیات: کوک...

(پارت8)کوک: اح لعنتی دیگه نمیتونم کامم رو نگه دارم بعد دستشو...

(پارت5)ات: بریم (پرش زمان به خونه) ات: کوک کدوم رو بپوشم کوک...

(پارت4)ات:  قنشنگ کوک:  بازه ات:  کوک شروع نکن کوک:  اوکی  ب...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط