(پارت5)
(پارت5)
ات: بریم
(پرش زمان به خونه)
ات: کوک کدوم رو بپوشم
کوک: هر دوشون باز
ات: اوفف اها اون جدید رو میپوشم
کوک: فقط باز نباشه
چند مین بعد
ات: بریم دیگه
کوک: نه این خیلی باز
ات: کوک خریدم که بپوشم دیگه
کوک تکیه داده بود به دیوار یهو شروع میکنه قدم برداشتن سمت ات ات با هر قدم کوک میرفت عقب
که پاش گیر میکنه به میز و میوفته روی تخت کوک میره روی ات خیمه میزنه و با صدای بم میگه:...
کوک: اوکی ولی شب خیلی بد به فاک میری بیبی ( خیلی خیلی بم)
کوک از روی ات پا شود راه افتادن کل راه دست کوک روی رون ات بود
(پرش زمان به مهمونی)
ات: تهیونگ شییییییییی
رفت تهیونگ رو بغل کرد
ته: فندقم چطوری؟ ( ته ۵ سال از ات بزرگ تر)
ات: خوبم
مینسو: ات ( ذوققققققق)
ات: مینسو (ذوققققق)
همو بغل کردن
(ات ویو)
دیدم پسرا دارن حرف میزنن رفتم سمت شون همین که رسیدم کوک کمرم رو گرفت در گوشم آروم گفت
کوک: میخواستم مست کنم ولی دلم میخواد امشب یادم باشه و شما بیبی گرلم اجازه ی مست کردن نداری
ات: باشه ( آروم)
کوک: آفرین بیبیم ( آروم)
تهیونگ: ات
ات: بله
تهیونگ: جیمین هم قرار بیاد مشکل که نداری؟
ات: نه چرا داشته باشم اون دوست صمیمی منه
تهیونگ: واتتتتتتت
ات: اوف ول کن
یهو یکی از پشت چشم ات رو گرفت
ات: وایسا دست کوچیک و نرم جیمین
جیمین: آفرین
(این پارتو گذاشتم نمونید تو خماری)
ات: بریم
(پرش زمان به خونه)
ات: کوک کدوم رو بپوشم
کوک: هر دوشون باز
ات: اوفف اها اون جدید رو میپوشم
کوک: فقط باز نباشه
چند مین بعد
ات: بریم دیگه
کوک: نه این خیلی باز
ات: کوک خریدم که بپوشم دیگه
کوک تکیه داده بود به دیوار یهو شروع میکنه قدم برداشتن سمت ات ات با هر قدم کوک میرفت عقب
که پاش گیر میکنه به میز و میوفته روی تخت کوک میره روی ات خیمه میزنه و با صدای بم میگه:...
کوک: اوکی ولی شب خیلی بد به فاک میری بیبی ( خیلی خیلی بم)
کوک از روی ات پا شود راه افتادن کل راه دست کوک روی رون ات بود
(پرش زمان به مهمونی)
ات: تهیونگ شییییییییی
رفت تهیونگ رو بغل کرد
ته: فندقم چطوری؟ ( ته ۵ سال از ات بزرگ تر)
ات: خوبم
مینسو: ات ( ذوققققققق)
ات: مینسو (ذوققققق)
همو بغل کردن
(ات ویو)
دیدم پسرا دارن حرف میزنن رفتم سمت شون همین که رسیدم کوک کمرم رو گرفت در گوشم آروم گفت
کوک: میخواستم مست کنم ولی دلم میخواد امشب یادم باشه و شما بیبی گرلم اجازه ی مست کردن نداری
ات: باشه ( آروم)
کوک: آفرین بیبیم ( آروم)
تهیونگ: ات
ات: بله
تهیونگ: جیمین هم قرار بیاد مشکل که نداری؟
ات: نه چرا داشته باشم اون دوست صمیمی منه
تهیونگ: واتتتتتتت
ات: اوف ول کن
یهو یکی از پشت چشم ات رو گرفت
ات: وایسا دست کوچیک و نرم جیمین
جیمین: آفرین
(این پارتو گذاشتم نمونید تو خماری)
۸.۱k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.