پارت هفتم

پارت هفتم

صبح رفتم همون شرکت کوفتی انگا آدم‌کم بود واسه شراکت با تهیونگ شریک شده مرتیکع

منشی: تو اینجا چ غلطی میکنی ؟! برا چی اومدی؟!
مینا: باهام درست حرف بزن! اومدم با رئیستون درباره شراکت با شرکت(خودتون ی چیزی تصور کنین) صحبت کنم و درباره شرکتتون گزارش بدم ب رئیسم
منشی: عا تو هرزه رو فرستادن اینجا .. اوکی دنبالم بیا
مینا: هرزه جد آبادته زنیکه(زیر لب)
منشی : بشین اینجا تا ریئس بیا جزئیاتو از اون میپرسی
مینا: اوک

چن ساعت بعد#&

هعفف انگار قرار نیس بیاد برم دیگ دیر شد ... بلند شدم که برم در باز شد و قامتش نمایان شد ..

تهیونگ : جایی میرفتی؟!
مینا: چ‌ عجب ! تشریف آوردین ... بفرمایین بشینین درباره ی چیزایی یاید ازتون سوال کنم
تهیونگ : اوک

چن مین بعد؛

تهیونگ: خب .. این همه سوال پرسیدی و جوابشم گرفتی .. حالا من ی سوال دارم ازت ..
مینا: بفرمایید
تهیونگ: هرزگیت چتور میگذره ؟؛ انگار کسب و کارت رونق پیدا نکرده ک اومدی تو ی شرکت آبرو مندی شروع ب کار کردی اگ از شغل دیگت باخبر بشن درجا میندازنت بیرون میدونی کع ؟!😆😏
مینا: هه ببخشید شغل قبلی من چی بود که من خبر ندارم؟!
تهیونگ: سرویس دهی به همه
مینا: ببین حرف دهنتووو ..
تهیونگ:‌چیعهه حقیقت تلخه نه!! فکر میکنی تا کی میتونی گند کاریتو جمع کنی هومم؟!(عربدع)
مینا: تهیونگگگ تو انروز رو میگی ولی انروز من هرزگی نکردمم
تهیونگ: اووه اره بابا تو خوده مریم مقدسی من هرزهگی کردم لابد نه!
مینا: تهیونگ خاهش میکنم گوش کن(گریه)
تهیونگ: چیرو باید گوش کنم هانن!! اینکه منو به پسرای دیگه ترجیه میدادی وقتی بهت اعتراف کردم اونجوری کردی دع لعنتی من نمیفهمم اونا مگه چی دارن که من ندارممم هااان؟!(گریه و عربده بلند تررررر)
دیدگاه ها (۳)

پارت هشتم مینا: ببین .. هیچوقت نمیزاری حرف بزنم بعد منو هرزه...

پارت نهم صبح ساعت ۵:۲۰ دقیقه مینا : انیاسو (خمیازه)رییس: ایی...

پارت ششمویو مینا چن هفته اس ی شرکت پیدا کردم و توش کار میکنم...

پارت پنجمدو هفته بعد +&ویو مینا دو هفته میشه اینجام ولی هر س...

پارت ۳۹ فیک دور اما آشنا

پارت ۱۳ فیک دور اما آشنا

پارت ۳۸ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط