موهیتو من 🤍🌵pt24
شوگا : ا.ت ... یکم اروم باش من جواب همه ی سوال هات رو میدم فقط لطفا اروم باش خوب؟
ا.ت : اوکی ... بگو چرا مادرت این کارو کرده؟
شوگا : مادرم پدرم رو خیلی دوست داشت ولی پدرم حسی بهش نداشت برای همین بهش خیانت کرد و گذاشت و از پیشش رفت ما توی فرانسه بودیم و پدرم گذاشت رفت کره مادرم اصالتن فرانسوی بود و پدرم کره ای ... پدرم با مادرم به اجبار پدر هاشون ازدواج کردن جون اونا هم مثل من مافیا بودن و برای قدرت و پول بیشتر این کارو کردن پدرم ک گذاشت رفت مادرم باردار بود و از یه سال مادرم من رو به دنیا اورد و کینه ای ک از پدرم داشت رو سر من خالی کرد چون من شباهات زیادی به پدرم داشتم و از طرف دیگه به قول خودش اون بد هیکل کرده بودم ... مادرم از 4 سالگی من رو با شلاق میزد برای هر کار اشتباه و خراب کاریم بازیم و ... یعنی وقتی با جای درس خوندن بازی میکردم میزد به جای تمرین پرخوری میکردم سر چیزی میزد سر کلاس درس شیطونی میکردم میزد به جای مادر بهش میگفتم مامان میزد به جای استاد میگفتم اقای فلانی میزد به خواطر هر چیز ریزی میزد برای همین من دیگه واقعا برام مهم نبود تا 12 سالگی پدرم برگشت و وقتی فهمید یه بچه داره من رو با خودش برد و مادرم هم دیگه ندیدم وقتی اومدم خونه ی بابام بجز من یه بچه ی دیگه هم بود به پسر یه پسر بچه ی توپل مپل بامزه خیلی کیوت بود مهربونم بود یکم شبیه بابام بود ولی نه زیاد بابام اصلا شبیه مامانم نبود اون مهربون بود خوش اخلاق بود اون با این ک من رو فقط دو سه روز بود میشناخت دوسم داشت اون قلب داشت دقیقا چیزی ک مامانم نداشت من مامانم رو سر زنش نمیکنم چون این ک عشقت ولت کنه بره خیلی بده تجربه نکردم ولی خیلی بده برای همین اون طوری شد ولی من ک چیزی از قبل نمیدونم ... اره دیگه بعد از اون خونه ی بابام موندم ولی دیگه یکم دیر شده بود من اون هیولای ک مامانم میخواست شدم من وقتی ک باید بازی میکردم بازی نکردم دیگه از من گذشت دیگه باید راه بابام رو ادامه میدادم باید یاد میگرفتم ک چطوری بشم جانشینش ... مطمعنم خیلی از سوال هات رو جواب دادم حالا بقیشون من ازت دوری می کردم چون ته چهرت خیلی شبیه مادرم بود و از طرف دیگه نمیخواستم وابستت بشم نمیخواستم بشم مثل مامانم یا بابام میخواستم همون هیولای ک مامانم ساخته باشم ولی خوب تو هر طوری شده اومدی او قلبم... دلیل ترس دور و بری هام هم ازم اینه ک من بزرگ ترین مافیای کره ام یعنی همه ای مافیا های دیگه زیر دست هامن و سر وضغ جیهوپ هم یه همون قضیه ی بار ها ربط داره و در اصلا این مهمونی ک امشب داریم برای اینع ک افراد مشکوک رو زیر نظر بگیریم
ا.ت : بابت قضیه ای مادرت واقعا متاسفم ولی قرار نیست همون هیولای ک مامانت ساخته بمونی مامانت الان دیگه نیست الان تو هستی من هستم جیمین هست و بقیه پسرا خیلی ها هستن ک دوست دارن خیلی ها هستن ک میخوان خودت باشی خوب بودن بد نیست مهربون بودن بد نیست ولی ن در مقابل هر کسی در مقابل عزیزانت و مقابل کسای ک دوسشون داری باید این طوری باشی باید مهربون باشی باید خوش قلب باشی دقیقا مثل پدرت همون طوری ک اون تو رو دوس داشته مطمعنم ک با بقیه سرد بوده ببین من نمیگم جلو همه مهربون باش ها ن فقط جلو کسای ک دوسشون داری جلو خانوادت همین بعدشم نمیدونم باورت میشه یا ن ولی خوب من از تو نمیترسم از کارت نمیترسم چون بهم قول دادی ازم محافظت میکنی منم روت حساب باز کردم برای همین نگرانی ندارم و درمورد زخم هات اونا اصلا چندش یا بد یا زشت نیست اونا فقط یه مشت خواطره ی تلخ از گذشته هس ک همیشه پیشته بعدشم نیازی نیست ازشون خجالت بکشی ببین منم زخم دارم ببین این رو روی شکممع یه بار بچه بودم داشتم می دویدم شکمم خودم به لبه پله پاره شد بعد منو برداشتن بردن بیمارستان بخیه زدن تموم شد رفتن ولی میدونم زخم های تو درد دارن و خواطره ی تلخی پشتشون دارن ولی به نظرت وقتش نیست ک بزاری این زخم ها خوب بشن و برن ؟
شوگا : اره وقته ولی کی روی زخم هام دارو بزنه ؟🙃
ا.ت : من :)
شوگا : دیونه
ا.ت : خوب اون پسره کی بود بلخره همون تپل کیوته
شوگا : برادرم
ا.ت : واتتتتتتتت تو برادر داریییی؟
شوگا : اره ولی از مادر فرق میکنیم
ا.ت : اون کیه؟
شوگا : جیمین
ا.ت : جررررررررررررررررررر نه بابا پرامممممممممممممممممم پ.شممممممممممممممممممممم ح.اجییییییییییییی ااااااااااااااااااا
شوگا : خیلی عجبیه؟😅
ا.ت : ارهههههه
ادامه داره....
ا.ت : اوکی ... بگو چرا مادرت این کارو کرده؟
شوگا : مادرم پدرم رو خیلی دوست داشت ولی پدرم حسی بهش نداشت برای همین بهش خیانت کرد و گذاشت و از پیشش رفت ما توی فرانسه بودیم و پدرم گذاشت رفت کره مادرم اصالتن فرانسوی بود و پدرم کره ای ... پدرم با مادرم به اجبار پدر هاشون ازدواج کردن جون اونا هم مثل من مافیا بودن و برای قدرت و پول بیشتر این کارو کردن پدرم ک گذاشت رفت مادرم باردار بود و از یه سال مادرم من رو به دنیا اورد و کینه ای ک از پدرم داشت رو سر من خالی کرد چون من شباهات زیادی به پدرم داشتم و از طرف دیگه به قول خودش اون بد هیکل کرده بودم ... مادرم از 4 سالگی من رو با شلاق میزد برای هر کار اشتباه و خراب کاریم بازیم و ... یعنی وقتی با جای درس خوندن بازی میکردم میزد به جای تمرین پرخوری میکردم سر چیزی میزد سر کلاس درس شیطونی میکردم میزد به جای مادر بهش میگفتم مامان میزد به جای استاد میگفتم اقای فلانی میزد به خواطر هر چیز ریزی میزد برای همین من دیگه واقعا برام مهم نبود تا 12 سالگی پدرم برگشت و وقتی فهمید یه بچه داره من رو با خودش برد و مادرم هم دیگه ندیدم وقتی اومدم خونه ی بابام بجز من یه بچه ی دیگه هم بود به پسر یه پسر بچه ی توپل مپل بامزه خیلی کیوت بود مهربونم بود یکم شبیه بابام بود ولی نه زیاد بابام اصلا شبیه مامانم نبود اون مهربون بود خوش اخلاق بود اون با این ک من رو فقط دو سه روز بود میشناخت دوسم داشت اون قلب داشت دقیقا چیزی ک مامانم نداشت من مامانم رو سر زنش نمیکنم چون این ک عشقت ولت کنه بره خیلی بده تجربه نکردم ولی خیلی بده برای همین اون طوری شد ولی من ک چیزی از قبل نمیدونم ... اره دیگه بعد از اون خونه ی بابام موندم ولی دیگه یکم دیر شده بود من اون هیولای ک مامانم میخواست شدم من وقتی ک باید بازی میکردم بازی نکردم دیگه از من گذشت دیگه باید راه بابام رو ادامه میدادم باید یاد میگرفتم ک چطوری بشم جانشینش ... مطمعنم خیلی از سوال هات رو جواب دادم حالا بقیشون من ازت دوری می کردم چون ته چهرت خیلی شبیه مادرم بود و از طرف دیگه نمیخواستم وابستت بشم نمیخواستم بشم مثل مامانم یا بابام میخواستم همون هیولای ک مامانم ساخته باشم ولی خوب تو هر طوری شده اومدی او قلبم... دلیل ترس دور و بری هام هم ازم اینه ک من بزرگ ترین مافیای کره ام یعنی همه ای مافیا های دیگه زیر دست هامن و سر وضغ جیهوپ هم یه همون قضیه ی بار ها ربط داره و در اصلا این مهمونی ک امشب داریم برای اینع ک افراد مشکوک رو زیر نظر بگیریم
ا.ت : بابت قضیه ای مادرت واقعا متاسفم ولی قرار نیست همون هیولای ک مامانت ساخته بمونی مامانت الان دیگه نیست الان تو هستی من هستم جیمین هست و بقیه پسرا خیلی ها هستن ک دوست دارن خیلی ها هستن ک میخوان خودت باشی خوب بودن بد نیست مهربون بودن بد نیست ولی ن در مقابل هر کسی در مقابل عزیزانت و مقابل کسای ک دوسشون داری باید این طوری باشی باید مهربون باشی باید خوش قلب باشی دقیقا مثل پدرت همون طوری ک اون تو رو دوس داشته مطمعنم ک با بقیه سرد بوده ببین من نمیگم جلو همه مهربون باش ها ن فقط جلو کسای ک دوسشون داری جلو خانوادت همین بعدشم نمیدونم باورت میشه یا ن ولی خوب من از تو نمیترسم از کارت نمیترسم چون بهم قول دادی ازم محافظت میکنی منم روت حساب باز کردم برای همین نگرانی ندارم و درمورد زخم هات اونا اصلا چندش یا بد یا زشت نیست اونا فقط یه مشت خواطره ی تلخ از گذشته هس ک همیشه پیشته بعدشم نیازی نیست ازشون خجالت بکشی ببین منم زخم دارم ببین این رو روی شکممع یه بار بچه بودم داشتم می دویدم شکمم خودم به لبه پله پاره شد بعد منو برداشتن بردن بیمارستان بخیه زدن تموم شد رفتن ولی میدونم زخم های تو درد دارن و خواطره ی تلخی پشتشون دارن ولی به نظرت وقتش نیست ک بزاری این زخم ها خوب بشن و برن ؟
شوگا : اره وقته ولی کی روی زخم هام دارو بزنه ؟🙃
ا.ت : من :)
شوگا : دیونه
ا.ت : خوب اون پسره کی بود بلخره همون تپل کیوته
شوگا : برادرم
ا.ت : واتتتتتتتت تو برادر داریییی؟
شوگا : اره ولی از مادر فرق میکنیم
ا.ت : اون کیه؟
شوگا : جیمین
ا.ت : جررررررررررررررررررر نه بابا پرامممممممممممممممممم پ.شممممممممممممممممممممم ح.اجییییییییییییی ااااااااااااااااااا
شوگا : خیلی عجبیه؟😅
ا.ت : ارهههههه
ادامه داره....
- ۱۴.۲k
- ۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط