موهیتو من 🤍🌵pt23
( چند ساعت بعد )
ا.ت : شوگا
شوگا : هوم ؟
ا.ت : پخت بیا بخور برات ریختم تو ظرف
شوگا : اومدم ... عجب بوی را انداختی امید وارم مزه اش هم به خوبی بوش باشه
ا.ت : نترس هستش اجوما خورد گفت خیلی خوبه از این به بعد اگر خواست سوپ بزار میگه من بزارم منم از خدا بود قبول کردم
شوگا : بله بزار ببینم چطوری ع ....کجا میری ؟
ا.ت : سوپ جیهوپ رو بدم !
شوگا : مگه خودش دست نداره ؟
ا.ت : یاااا شوگا امروز چت شده همش مثل بچه ها حسودی میکنی اولش ک جیمین الان هم ک جیهوپ یکم زشت نیست ؟
شوگا : تو هم یکم به من توجه کنی بد نیست ببینی من حالم خوبه بده یکم بشینی باهام حرف بزنی همش پیش این اونی
ا.ت : چرا خوب من باید بشین پیش تو !!!
شوگا : تو چرا انقدر خنگی ؟
ا.ت : نمیدونم والا از بابام به ارث بردم فکر کنم 😂
شوگا : اوس.کلی ... هومممم خیلی خوبههههه خوشمزه است 😋
ا.ت : بله دیگه ما اینم 😌 ... شوگا
شوگا : هوم ( با دهن پُر)
ا.ت : بازوت چی شده ؟ چرا زخممه ؟ تو خوبی ؟ ( نگران )
شوگا : بازوم... چه زخمی بابا ... اشتباه دیدی ... میگم توی این سوپ چی ریختی ؟
ا.ت : یعنی چی چرا هر وقت من از تو یه چیز میپرسم زود بحث رو عوض میکنی ؟ بعدش میگی تو با من وقت نمیگذرونی اخه من از تو هر چی میپرسم زود ازم دور میشی یا بحث رو عوض میکنی من هی سعی میکنم بهت نزدیک تر شم ولی ازت دور تر میشم میفهمی ؟ حالا بگو بازوت چی شده ( با صدای تقربیا بلند )
شوگا : اروم باش ا.ت گفتم خوبم چیزی نیست
ا.ت : بده من ببینم دستت رو .... کمرت ... چرا کمرت ...این طوری ع ... اینا ...
شوگا : ا.ت چی کار میکنی اومدی بازوم رو ببینی ن کمرم رو ( مضطرب )
ا.ت : شوگا اینا جای شلاق ان ...
شوگا : مهم نیست بیا برو سوپ جیهوپ رو بده اصلا من اشتباه کردم گفتم نرو بیا ببر بده الان سرد میشه
ا.ت : .... سلن
سلن : جانم !
ا.ت : سوپ جیهوپ رو بده بهش بخوره من با شوگا کار دارم کسی نیاد اتاقم ... بیا بریم
( دست شوگا رو گرفتی و دنبال خودت کشیدی به سمت اتاقت )
شوگا : ول میکنی میخوام برم
ا.ت : بیا تو
شوگا : بابا ا.ت ... چرا در رو قفل میکنی ؟
ا.ت : تا وقتی کارمون تموم شه این در قفل میمونه
شوگا : ا.ت مسخره بازی در نیار کیلید رو بده
ا.ت : خودت برش دار( کلید رو انداختی تو سوتی.ن ت )
شوگا : کارت چیه بگو میشنوم
ا.ت : تیشرتت رو در بیار
شوگا : چی بلغور کردی به روت خندیدم پرو شدی
ا.ت : در بیار ( با داد خیلی بلند )
شوگا : روانی بیا چی میخوای
ا.ت : برگرد
شوگا : چی رو میخوای ببینی ها ... زخم هامو بیا ببین ... ببین حالت بهم خورد بگو برگردم ... ها نظرت چیه خیلی بده ن ... حرفی نداری ... دیدی تموم شد لباسم رو بپوشم ؟
ا.ت : کی همچین کار وحشتناکی کرده باهات ( با بغض این حرف رو زدی طوری ک چشمات پر شد و دستت رو گذاشتی رو کمر شوگا )
شوگا : چی:؟؟؟؟ چندشت نمیشه ؟
ا.ت : از چی دقیقا باید چندشم بشه اخه اینا همشون زخمن زخم های درد زیادی داشتن ... شوگا کی این کار رو کرده میشه بگی ( با بغض)
شوگا : نمیدونم باور میکنی یا ن ولی مامانم
ا.ت : چییییییی خدای من ...هق... من واقعا خیلی متاسفم من....هق ... شوگا ... هق ...چرا چرا اخه ... چرا این کار رو کرده ( با گریه )
شوگا : ا.ت لطفا گریه نکن ببین منو ... این برای خیلی وقت پیشه من خوبم پس گریه نگن
ا.ت : شوگا... هق ... تو خوب نیستی ... تو اصلا خوب نیستی ... هق ... از وقتی من اومدم ندیدم یه بار از ته دل بخندی ... هق ... این زخما شاید جا شون برای خیلی وقت پیشا باشه...هق... ولی هنوز تازه ان هنوز درد دارن ... هق... من میخوام بدونم میدونم تکرار همچین خواطره ای سخته ولی من میخوام کمکت کنم لطفا ... هق... شوگا تو همیشه از من فرار میکردی من میخوام بشناسمت میخوام درباره ت بیشتر بدونم ولی تو از من فرار میکنی از سوال هام از هر چی ک به من ربط داره ...هق... توی سرم هزار هزار سوال هست ک نمیتونم جوابشون رو پیدا کنم چرا چون همی جواب ها دست توع اصلا تو واقعا مافیای ؟ تو چرا همیشه با من سردی ؟ چرا به خواهر و برادرم خونه دادی ؟ چرا من رو توی همچین خونه ی لوکسی نگه میداری ؟ چرا همه ی دور و بری هات ازت مثل سگ میترسن ؟ این زخم ها چی ان ؟ چرا تو همیشه از سوال های من فرار میکنی ؟ چرا جیهوپ اونطوری بود ؟ من خیلی سوال دارم ولی تو نمیزاری ازت بپرسم
ادامه داره...
خیلی خفنن شدههههههه وای خدا خودم اصلا توقع نداشتم موقع نوشتنش اشکم در اومد ولی خیلی خوب شد 😁✨
نظرتون چیه؟
ا.ت : شوگا
شوگا : هوم ؟
ا.ت : پخت بیا بخور برات ریختم تو ظرف
شوگا : اومدم ... عجب بوی را انداختی امید وارم مزه اش هم به خوبی بوش باشه
ا.ت : نترس هستش اجوما خورد گفت خیلی خوبه از این به بعد اگر خواست سوپ بزار میگه من بزارم منم از خدا بود قبول کردم
شوگا : بله بزار ببینم چطوری ع ....کجا میری ؟
ا.ت : سوپ جیهوپ رو بدم !
شوگا : مگه خودش دست نداره ؟
ا.ت : یاااا شوگا امروز چت شده همش مثل بچه ها حسودی میکنی اولش ک جیمین الان هم ک جیهوپ یکم زشت نیست ؟
شوگا : تو هم یکم به من توجه کنی بد نیست ببینی من حالم خوبه بده یکم بشینی باهام حرف بزنی همش پیش این اونی
ا.ت : چرا خوب من باید بشین پیش تو !!!
شوگا : تو چرا انقدر خنگی ؟
ا.ت : نمیدونم والا از بابام به ارث بردم فکر کنم 😂
شوگا : اوس.کلی ... هومممم خیلی خوبههههه خوشمزه است 😋
ا.ت : بله دیگه ما اینم 😌 ... شوگا
شوگا : هوم ( با دهن پُر)
ا.ت : بازوت چی شده ؟ چرا زخممه ؟ تو خوبی ؟ ( نگران )
شوگا : بازوم... چه زخمی بابا ... اشتباه دیدی ... میگم توی این سوپ چی ریختی ؟
ا.ت : یعنی چی چرا هر وقت من از تو یه چیز میپرسم زود بحث رو عوض میکنی ؟ بعدش میگی تو با من وقت نمیگذرونی اخه من از تو هر چی میپرسم زود ازم دور میشی یا بحث رو عوض میکنی من هی سعی میکنم بهت نزدیک تر شم ولی ازت دور تر میشم میفهمی ؟ حالا بگو بازوت چی شده ( با صدای تقربیا بلند )
شوگا : اروم باش ا.ت گفتم خوبم چیزی نیست
ا.ت : بده من ببینم دستت رو .... کمرت ... چرا کمرت ...این طوری ع ... اینا ...
شوگا : ا.ت چی کار میکنی اومدی بازوم رو ببینی ن کمرم رو ( مضطرب )
ا.ت : شوگا اینا جای شلاق ان ...
شوگا : مهم نیست بیا برو سوپ جیهوپ رو بده اصلا من اشتباه کردم گفتم نرو بیا ببر بده الان سرد میشه
ا.ت : .... سلن
سلن : جانم !
ا.ت : سوپ جیهوپ رو بده بهش بخوره من با شوگا کار دارم کسی نیاد اتاقم ... بیا بریم
( دست شوگا رو گرفتی و دنبال خودت کشیدی به سمت اتاقت )
شوگا : ول میکنی میخوام برم
ا.ت : بیا تو
شوگا : بابا ا.ت ... چرا در رو قفل میکنی ؟
ا.ت : تا وقتی کارمون تموم شه این در قفل میمونه
شوگا : ا.ت مسخره بازی در نیار کیلید رو بده
ا.ت : خودت برش دار( کلید رو انداختی تو سوتی.ن ت )
شوگا : کارت چیه بگو میشنوم
ا.ت : تیشرتت رو در بیار
شوگا : چی بلغور کردی به روت خندیدم پرو شدی
ا.ت : در بیار ( با داد خیلی بلند )
شوگا : روانی بیا چی میخوای
ا.ت : برگرد
شوگا : چی رو میخوای ببینی ها ... زخم هامو بیا ببین ... ببین حالت بهم خورد بگو برگردم ... ها نظرت چیه خیلی بده ن ... حرفی نداری ... دیدی تموم شد لباسم رو بپوشم ؟
ا.ت : کی همچین کار وحشتناکی کرده باهات ( با بغض این حرف رو زدی طوری ک چشمات پر شد و دستت رو گذاشتی رو کمر شوگا )
شوگا : چی:؟؟؟؟ چندشت نمیشه ؟
ا.ت : از چی دقیقا باید چندشم بشه اخه اینا همشون زخمن زخم های درد زیادی داشتن ... شوگا کی این کار رو کرده میشه بگی ( با بغض)
شوگا : نمیدونم باور میکنی یا ن ولی مامانم
ا.ت : چییییییی خدای من ...هق... من واقعا خیلی متاسفم من....هق ... شوگا ... هق ...چرا چرا اخه ... چرا این کار رو کرده ( با گریه )
شوگا : ا.ت لطفا گریه نکن ببین منو ... این برای خیلی وقت پیشه من خوبم پس گریه نگن
ا.ت : شوگا... هق ... تو خوب نیستی ... تو اصلا خوب نیستی ... هق ... از وقتی من اومدم ندیدم یه بار از ته دل بخندی ... هق ... این زخما شاید جا شون برای خیلی وقت پیشا باشه...هق... ولی هنوز تازه ان هنوز درد دارن ... هق... من میخوام بدونم میدونم تکرار همچین خواطره ای سخته ولی من میخوام کمکت کنم لطفا ... هق... شوگا تو همیشه از من فرار میکردی من میخوام بشناسمت میخوام درباره ت بیشتر بدونم ولی تو از من فرار میکنی از سوال هام از هر چی ک به من ربط داره ...هق... توی سرم هزار هزار سوال هست ک نمیتونم جوابشون رو پیدا کنم چرا چون همی جواب ها دست توع اصلا تو واقعا مافیای ؟ تو چرا همیشه با من سردی ؟ چرا به خواهر و برادرم خونه دادی ؟ چرا من رو توی همچین خونه ی لوکسی نگه میداری ؟ چرا همه ی دور و بری هات ازت مثل سگ میترسن ؟ این زخم ها چی ان ؟ چرا تو همیشه از سوال های من فرار میکنی ؟ چرا جیهوپ اونطوری بود ؟ من خیلی سوال دارم ولی تو نمیزاری ازت بپرسم
ادامه داره...
خیلی خفنن شدههههههه وای خدا خودم اصلا توقع نداشتم موقع نوشتنش اشکم در اومد ولی خیلی خوب شد 😁✨
نظرتون چیه؟
- ۱۰.۸k
- ۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط