لحضهعاشقی پارت

#لحضه_عاشقی.                                     پارت۳۹

اسیع :رفتم پایین دیدم
دروک برام یه مسکن و یه دمنوش برام گذاشته رو میز
زود رفتم خوردمشون یکم حالم خوب از شده بود
رفتم رو کاناپه نشستم پاهامو جمع کردم تو شکمم
که دروک اومد و رو کاناپه تک نفره نشست

دروک:اسیع حالت چطوره

اسیع :مگه تو نمی‌بینی حالم چطوره الکی می پرسی

دروک:درکت میکنم ب..بخشید

اسیع: مثلا الان یه ببخشید گفتی همچی درست شد ؟

دروک:اسیع من مست بودم

اسیع :تا خواستم حرف بزنم یهو حالت تهوع گرفتم سریع دویدم سمت سرویس بهداشتی

دروک:اسیه؟اسیه؟ درو باز کن حالت خوبه ؟

اسیه:مگه برات مهمه بعد اینکه منو بدبخت کردی مگه مهمه ؟هااااا؟بگو مگه من برات مهمم؟رفتم اتاق تا اماده شم برای مدرسه

دروک:لازم نیست بری مدرسه حالت خوب نیست

اسیع : امروز درس داریم

دروک :من میرم بعد میام درسو برات توضیح میدم

اسیع :باشه ای گفتم رفتم رو تخت دراز کشیدم که دروک گفت برو بیرون میخام فرم هامو بپوشم
و منم چون حال نداشتم برم بیرون پتو رو کشیدم رو صورتم

دروک:پتو رو بر نداری ها

اسیع:منم مشتاق نیستم اون بدن زشتتو ببینم

دروک:مگه تا حالا بدنمو دیدی که میگی زشته ؟⁦😂

#ادامه_دارع
دیدگاه ها (۱۰)

#لحضه_عاشقی.                                                ...

#لحضه_عاشقی.                           پارت37اسیع :رفتم تو ا...

#لحضه_عاشقی.                           پارت37اسیع :رفتم تو ا...

part11🦋ویو هارا«نمیدونم چرا داداشم اینطوری باهام رفتار می‌کن...

فیک(خواهر ناتنی من) پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط