چندپارتی از تهیونگ
چندپارتیازتهیونگ
شاتدوم
تهیونگویو
همینطوری که داشتم بهش نگاه میکردم با خودم گفتم:برم ببینم میتونم باهاش دوست شم!
رفتم جلو،اولش کمی تردید کردم،ولی حرفمو قورت ندادم!
تهیونگ ـ اهم..میشه کنارتون بشینم
ات ـ بله بشینین*اروم*
تهیونگتویذهنش:صداش از خودش کیوت تره›♡
تهیونگ ـ عوم..میگم میشه باهم اشناشیم؟
اتتویذهنش:میتونم حداقل توی این یسال تنها نباشم!
ات بدون تردید گفت:باشه.
تهیونگ ـ خیلیام عالی! من تهیونگم،کیم تهیونگ ۲۳ سالمه و تو؟
ات ـ من پارک اتام،۲۲سالمه..خوشوقتم.
تهیونگ ـ منم*لبخند*
تهیونگ ـ میگم ات، تو برای چی اومدی اینجا؟
ات ـ راستش من تومور دارم و شاید سال دیگه اینجا نباشم*با یکمی خوشحالی این حرفو زد*
تهیونگویو
چـ..ـی؟ این فرشتهای که تازه پیداش کردم، تا یسال دیگه پیشم نیست؟
تهیونگ ـ الان اومدی شیمی درمانی؟
ات ـ اره.
منشی ـ پارک ات،بفرمایید برید داخل اتاق دکتر.
ات ـ باشه،ممنون*لبخند*
وقتی ات رفت با خودم گفتم:شاید منشیه اینجا شمارهی ات رو داشته باشه،ازشون بگیرمو اونو سوپرایز کنم!
تهیونگ ـ میگم،شمارهی پارک ات رو دارین؟
منشی ـ بله،فقط ایشون ناراحت نمیشن؟
تهیونگ ـ نه، من دوستشم*لبخند*
منشی ـ باشه پس *******(این مقلا شمارهی اتس)
تهیونگ ـ خیلی ممنون*ذوق*
ات ـ عوم، من میرم، راستی شمارم..
تهیونگ ـ دفهی بعدی میبینمت
ات ـ وایسا من نپرسیدم، تو برای چی اومده بودی اینجا؟
تهیونگ ـ من سرم درد میکرد اومده بودم
ات ـ اوکی،خدافظ👋
منشی ـ کیم تهیونگ، بفرمایید اتاق دکتر
تهیونگ ـ باشه.
ـــــــــــ
نظرتونو بگین♡
شاتدوم
تهیونگویو
همینطوری که داشتم بهش نگاه میکردم با خودم گفتم:برم ببینم میتونم باهاش دوست شم!
رفتم جلو،اولش کمی تردید کردم،ولی حرفمو قورت ندادم!
تهیونگ ـ اهم..میشه کنارتون بشینم
ات ـ بله بشینین*اروم*
تهیونگتویذهنش:صداش از خودش کیوت تره›♡
تهیونگ ـ عوم..میگم میشه باهم اشناشیم؟
اتتویذهنش:میتونم حداقل توی این یسال تنها نباشم!
ات بدون تردید گفت:باشه.
تهیونگ ـ خیلیام عالی! من تهیونگم،کیم تهیونگ ۲۳ سالمه و تو؟
ات ـ من پارک اتام،۲۲سالمه..خوشوقتم.
تهیونگ ـ منم*لبخند*
تهیونگ ـ میگم ات، تو برای چی اومدی اینجا؟
ات ـ راستش من تومور دارم و شاید سال دیگه اینجا نباشم*با یکمی خوشحالی این حرفو زد*
تهیونگویو
چـ..ـی؟ این فرشتهای که تازه پیداش کردم، تا یسال دیگه پیشم نیست؟
تهیونگ ـ الان اومدی شیمی درمانی؟
ات ـ اره.
منشی ـ پارک ات،بفرمایید برید داخل اتاق دکتر.
ات ـ باشه،ممنون*لبخند*
وقتی ات رفت با خودم گفتم:شاید منشیه اینجا شمارهی ات رو داشته باشه،ازشون بگیرمو اونو سوپرایز کنم!
تهیونگ ـ میگم،شمارهی پارک ات رو دارین؟
منشی ـ بله،فقط ایشون ناراحت نمیشن؟
تهیونگ ـ نه، من دوستشم*لبخند*
منشی ـ باشه پس *******(این مقلا شمارهی اتس)
تهیونگ ـ خیلی ممنون*ذوق*
ات ـ عوم، من میرم، راستی شمارم..
تهیونگ ـ دفهی بعدی میبینمت
ات ـ وایسا من نپرسیدم، تو برای چی اومده بودی اینجا؟
تهیونگ ـ من سرم درد میکرد اومده بودم
ات ـ اوکی،خدافظ👋
منشی ـ کیم تهیونگ، بفرمایید اتاق دکتر
تهیونگ ـ باشه.
ـــــــــــ
نظرتونو بگین♡
۱۳.۲k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.